وبلاگ
نجات زندگی صدها دانش آموز
آقای حاج رضا وقاری نقل كردند:
روزی آقای مجتهدی همراه حاج سید غلامحسین الهی با قطار عازم مشهد میشدند … هنگامی كه به سبزوار میرسند آقای مجتهدی به آقای حاج سید غلامحسین الهی میگویند :
من باید پیاده شوم
و سپس از قطار پیاده میشوند و سریعاً به مدرسهای در سبزوار میروند و به مدیر مدرسه میگویند:
من میخواهم برای بچهها سخنرانی كنم
مدیر میگوید: شما چه كسی هستید و از طرف چه كسی آمدهاید كه میخواهید سخنرانی كنید. وانگهی اكنون بچهها در كلاسها مشغول درس میباشند و موقع سخنرانی نیست.
آقای مجتهدی مجدداً میگویند :
چارهای نیست جز اینكه همین الآن سخنرانی كنم
و به هر ترتیب كه بوده مدیر مدرسه را راضی میكنند. بالاخره زنگ مدرسه زده میشود تا بچهها برای انجام سخنرانی به حیاط مدرسه بیایند هنگامی كه تمام بچهها به حیاط مدرسه میآیند آقا شروع به سخنرانی مینمایند، به مجرد اینكه میگویند
بسم الله الرحمن الرحیم
یك مرتبه تمام چند طبقه مدرسه فرو میریزد و به تپهای خاك تبدیل میشود! آنگاه آقا میفرمایند:
با سلام. امیدوارم که وجود ما مایه خیر و برکت برای دیگران باشد
با سلام و تقدیر بخاطر انتخاب خوب و بجا در ایجاد فضای روحانی برای خانواده خوب تنیس روی میز
دستی از غیب برون آید و کاری بکند.
با سلام اين بدين معني است که انسانها نبايد به ظاهر دنيا توجه کنند ،دست غيب ومصلحت نيز در کار است گاهي سرنوشت طوري رقم مي خورد که کسي قادر به تغيير آن نيست در همه حال بايد شکر گذار خدا بود وبراي بهتر شدن تلاش کرد وبه اميد قضا وقدر دست روي دست نگذارد از تو حرکت واز خدا برکت انشالله با تلاش همه گان روزهاي خوبي براي آينده تنيس روي ميز شاهد باشيم .