وبلاگ
نقدی بر تفکر قشری و مدیریت غیر حرفه ای در ورزش
سال 89 و آغازین روزهای سال 1390 ایامی دیگرگون و طاقتفرسا برای ورزش ایران بود. ورزش ایران در آستانة المپیک 2012 و در لحظاتی سرنوشتساز، در دریای سرگشتگی غوطهور ماند تا بارقههای تلألو افتخارآفرینیهای ایران در المپیک لندن نمود افروختن نیابد.
ریشة عمدة مشکلات و بحرانهای ورزش کشور را میتوان از دو منظر واکاوی کرد. بخش نخست، ساختار ناهمگون ورزش و تفکر قشری حاکم بر سازمان ورزش کشور است؛ اندیشۀ صائب بودن تطاول در ورزش، مدیریت غیرحرفهای، نظارتناپذیری و عدم پاسخگویی متولیان سازمان ورزش کشور که در نهایت ضایعات جبرانناپذیری بر تن ورزش ایران وارد کرد، به امید پاسخگویی متولیان ورزش به مراجع ذیصلاح به چارهاندیشی مجلس شورای اسلامی و تصویب قانون تشکیل «وزارت ورزش و جوانان» انجامید، زیرا آنها وزارت ورزش و جوانان را گریزگاهی برای حل مشکلات بنیانی ورزش میپنداشتند.
بخش دوم برخاسته از بخش اول، خود قانون «تشکیل وزارت ورزش و جوانان» است. فارغ از مداجات و مداقة قوت و ضعفهای این قانون، متأسفانه این دگرگونی ساختاری و تشکیلاتی در اوج تصاریف ایام بر ورزش کشور تحمیل شد و اسف بار تر، تمهلورزی در اعمال این تصمیم بزرگ که بدان انجامید که تنها یک سال مانده به المپیک و درست در بحبوحۀ اعزامهای تیمهای ملی برای کسب سهمیة المپیک، ورزش کشور زخمهای عمیق و جبرانناپذیر را به جان خرید.
آنچه بر ورزش رفته محصول فقدان مدیریت صحیح است
اگر اکنون با وجود مضایق بیسابقۀ مالی در ورزش باز هم آن را آخرین مشکل ورزش کشور برشمرم، ممکن است بر نگارنده خرده بگیرند، اما واقعیت این است که مشکل اصلی نهفته در شیوة نگرش و تفکر مدیریتی حاکم بر ورزش ما است؛ این مسأله مسبب سیر نزولی و حتی توقف بسیاری از امور گردیده است.
در جلسات پیشدرآمد بازیهای آسیایی گوانگجو همه اذعان داشتند که در حقیقت گوانگجو پلة اول و مقصد اصلی المپیک لندن است، اما متأسفانه جلسات مزبور بعد از گوانگجو در حالی به محاق تعطیل درآمد که هنوز سخنی از قانون تشکیل وزارت ورزش و نیز دغدغة تغییر ساختار و مشکل بودجه در میان نبود. جلسات به سبب فقدان نگرشی برنامهمحور و تفکر مدیریتی کارآمد تعطیل شد و اگر هم میخواستیم، نمیتوانستیم امور مربوط به المپیک را اداره و مدیریت کنیم.
متأسفانه باز به دلیل عدم مدیریت صحیح و فقدان تعامل مناسب مسئولان سازمان تربیتبدنی با نمایندگان مجلس، این تصمیم که بهتر بود پس از بازیهای المپیک لندن اتخاذ شود، بسیار سریع اتخاذ شد. از سوی دیگر، در حالی که باید این قانون در اولین زمان ممکن اجرا میگردید، با مجاهرت و محاولة عدهای، رابطة دولت و مجلس به سمتی سوق یافت که تغییر ساختار ورزش لنگان قدم گردد. مدیران ورزش کشور در حالی از فرصت بینظیر توسعه و ارتقاء ورزش غافلند که آقای دکتر احمدینژاد، ورزشیترین رئیس جمهوری که تاکنون داشتهایم، اهمیت وافری برای ورزش کشور قائلند و ورزش و جوانان از دغدغههای هموارة ایشان بوده است.
همة این براهین ما را به آنجا رهنمون میشود که آنچه امروز بر ورزش کشور رفته است محصول شیوه تفکر مدیریتی جاری در ورزش و به دیگر سخن فقدان مدیریت صحیح است.
البته هر رأی ثاقب و خردورزی تأیید میکند که هر مقامی میتواند با طرح یا لایحهای مخالف باشد و آن را به بوتة نقد هم بکشاند، اما پس از تصویب طرح، تأیید شورای نگهبان و ابلاغ آن، با یک قانون روبرو هستیم که همگان مکلف به اجرای سریع و صحیح آن هستند.
فراست اسلامی ما را بر آن داشت که فرصتی مغتنم را که دوباره به دست نمیآید، پاس بداریم
در بحبوحة این تحولات، فدراسیون تیراندازی شاید بیش از دیگر فدراسیونهای ورزشی آسیب دیده است. این فدراسیون بزرگ و با حجم کار بالا که شاید به بزرگی پنج فدراسیون باشد، همواره با باری از مشکلات فراوان بر دوش، اما با برنامهای دقیق و هدفمند، توانسته است با گامهایی پرشتاب و استوار، ورزش تیراندازی ایران را در عرصة جهانی دهها پله جلوتر سوق دهد.
علیرغم این که برخلاف وعدههای سازمان تربیتبدنی تنها حدود پنج درصد از بودجه مورد نیاز تیراندازی در سال 1389 تأمین و دریافت شد، برای نخستینبار در طول تاریخ این ورزش در ایران، تیراندازان کشورمان در بهار سال 89 در مسابقات جامجهانی چین اولین مدال برنز جهانی را و در مردادماه سال گذشته در مسابقات جهانی آلمان اولین سهمیة المپیک لندن را کسب کردند؛ با همین سهمیه بود که المپیکی بودن ایران در دورة جدید اعلام شد و به همین دلیل، این توفیقی ارزشمند برای فدراسیون تیراندازی محسوب میشود.
کسب هشت مدال رنگارنگ در مسابقات جهانی دانشجویان لهستان از دیگر موفقیتهای ورزش تیراندازی در سال گذشته بود. همچنین حضور دو تیرانداز کشور عزیزمان در میان ده تیرانداز برتر جهان، از دستاوردهایی است که باید از آن به نیکی یاد کرد. اما آنچه شگفتی همگان را برانگیخت، مسابقات آسیایی گوانگجو و کسب سه مدال آسیایی تیراندازی است.
پیش از اعزام تیراندازان کشورمان به بازیهای گوانگجو، از سوی برخی مسئولان سازمان ورزش کشور و نیز برخی مدعیان ورزش اعلام میشد که پیشبینیهای فدراسیون تیراندازی چیزی جز یک شوخی بزرگ، بلندپروازی و متوقعکردن مردم نیست. این تفکر آنها که حتی کسب یک مدال آسیایی را هم غیرممکن میدانستند، نشان میداد که اساساً آگاهی و شناخت صحیحی از ظرفیتهای ورزش تیراندازی و رشد چشمگیر تیمملی تیراندازی نداشته و ندارند. واقعیت این است که اصلیترین مشکل ما همواره همین عدم شناخت صحیح بوده و تا حد زیادی هم هست.
به هر حال تیراندازان ایران در بازیهای آسیایی گوانگجو خوش درخشیدند و با کسب سه مدال رنگارنگ عزم راسخ خود را در تحقق اهداف ارزشمندشان نشان دادند. بیشک این توفیقات بزرگ در نتیجة عنایت خداوند متعال و حمایت و تلاش فعالان عرصة تیراندازی حاصل گردید.
به جای برخوردهای سیاسی یا شخصی با فدراسیونها حق پشتیبانی کنیم
جالبتر آنکه پس از این درخشش هم حداقل این باور در سازمان تربیت بدنی به وجود نیامده و با دریغ از پرداخت حتی یک ریال به فدراسیون تیراندازی از همة تعهدات و وعدههایش یکجا شانه خالی کرده است تا اینچنین خرسندی خود را از موفقیتهای ورزش تیراندازی ابراز دارد!
تحریم ها ملت ایران را نیرومند تر کرده است
اهل فن میدانند سلاح و ابزار باکیفیت، استاندارد و مختص فیزیک هر ورزشکار سهم عمدهای در موفقیتهای او در رقابتهای فشرده جهانی دارد. اینگونه بود که تیراندازان ایران در سیدنی به دلیل توقیف سلاحهایشان مجبور به گزینش یکی از این دو راه شدند: انصراف از شرکت در مسابقات یا حضور در خط آتش بدون سلاح شخصی و در شرایطی دشوار! آنها راه دشوارتر را انتخاب کردند و این غیرت تیمملی ایران منشأ اثر و برکت زیادی شد. بانوی تیرانداز ایران در روز نخست مسابقات جهانی همزمان با نخستین روزهای سال نو، با کسب مدال نقرة جهانی و دومین سهمیة المپیک تیراندازی بهت و حیرت شرکتکنندگان و رقبای خارجی را برانگیخت. اين هدية نوروزي تيراندازان به مردم ایران بود؛ قهرمانانی که در نتیجة تحریمهای جهانی بدون سلاح و مهمات کافی برای تمرین در گوانگجو افتخارآفرین بودند، با کارشکنی پلیس امارات در جریان مسابقات استرالیا که از جنس همان تحریمهای ناجوانمردانه و ناحق بینالمللی و به گونهای خوش رقصی در نظر اربابانشان بود، با خلق شگفتیهای پیدرپی گواه صادقی بر این مدعا گردیدند که تحریمهای بینالمللی ملت ایران را نیرومندتر و قویتر کرده است.
اما صد افسوس که در شادمانی و تحسین دوستداران ورزش برای کسب نخستین مدال جمهوری اسلامی در سال 1390 با سلاح قرضی، سازمان تربیتبدنی تنها و تنها با سکوت خود موجبات تعجب برخی و بساط تأسف برخی دیگر را فراهم آورد.
تنها کمتر از دو هفته بعد از مسابقات استرالیا، مسابقات جهانی کسب سهمیه در کره برگزار میشد. این مسابقات هم بهدلیل بحران مالی فدراسیون تیراندازی بارها تا آستانة لغو پیش رفت اما باز با مضافرت یکدیگر اعتبار قرض کردیم تا تیمملی را به کره اعزام کنیم. لیکن با بیتفاوتی مسئولان سازمان، که البته علیالظاهر دیگر اختیاری هم نداشتند، (که اگر میداشتند هم کمکی به تیراندازی نمیکردند) اعزام تیمملی اهداف پروازی به مسابقات جهانی چین لغو شد.
تراکم مسابقات جهانی تیراندازی که در آنها سهمیۀ المپیک توزیع میشود، در فصل بهار و در اوج بلاتکلیفی ورزش کشور از مهمترین دلایل ما مبنی بر آسیب دوچندان ورزش تیراندازی نسبت به دیگر رشتههای ورزشی است و تلختر و ناگوارتر لغو مسابقات جهانی آمریکا بود. از آنجا که احتمال کسب سهمیه و مدال در این مسابقات برای تیم ملی زیاد بود، فدراسیون تیراندازی با وجود مضایق مالی فراوان مصمم بود به اعزام تیم اقدام نماید. با وجود مانعتراشیهای بسیار آمریکا، سرانجام تیمملی برای مصاحبة درخواست اخذ روادید از سفارت امریکا راهی کشور سوریه شد. متأسفانه سفارت آمریکا در سوریه برای چند تن از ورزشکاران و اعضای هیأت اعزامی روادید صادر نکرد. باز هم به دلیل اهمیت مسابقات مزبور و فرصتهای پیشروی تیمملی ایران در این رقابتها مقدمات اعزام این تیم فراهم شد. لیکن 24 ساعت قبل از اعزام تیم، سازمان تربیتبدنی در اقدامی عجیب با اعزام تیمملی به آمریکا مخالفت کرد!
متولیان امر تصور میکردند به دلیل روابط تیرة دو کشور، لغو اعزام تیمملی در اذهان و افکار عمومی موجه جلوه خواهد کرد، اما از بداقبالی ایشان، همگان بهزودی دریافتند که در این تصمیم سازمان هیچ مصلحت سیاسی و امنیتی وجود نداشته است بلکه هدف از ممانعت، تنها توقیف موفقیتهای شگفتانگیز و غیرقابل پیشبینی فدراسیون تیراندازی بوده است.
البته عدهای برای فرار از پاسخ و پهلو تهیکردن از مسئولیتهایشان، این پرسش را پیش آوردند که اگر فدراسیون تیراندازی مشکل مالی دارد، پس چرا این اعزامها را انجام میدهد؟ پاسخ ما این است که همین پرسش حاکی از فقدان درک صحیح پرسشگر است زیرا ما با عدم حضور در مسابقهای جهانی که در آن سهمیة المپیک توزیع میشود، فرصتهایی را که هرگز تکرار نمیشوند، از دست خواهیم داد. فراست اسلامی، ما را بر آن داشت که با آخرین توان حتی با قرض، منابع مالی لازم را تهیه کنیم و فرصتی مغتنم که دوباره به دست نخواهد آمد را پاس بداریم.
پرسش تأملبرانگیز ما از متولیان امر این است که آیا چارهای برای فرصتسوزیها و ضربههای جبرانناپذیر آن به ورزش کشور اندیشیدهاید؟! و آیا اساساً خود را مسئول پاسخگویی به این پرسش میدانید؟! نگارنده یقین دارد که در آیندهای نه چندان دور، مسئولان فعلی ورزش ناگزیر و ناگریز از پاسخگویی در عملکرد خود و فرصتسوزیهای اخیر خواهند بود.
راهکارها و راه حلها
تنها یک سال مانده به المپیک لندن، در حالیکه مسابقات کسب سهمیۀ المپیک در گوشه و کنار جهان برگزار میشود و ورزشکاران جهان با قدرت و سرعت خود را برای رقابتهای المپیک آماده میکنند، ما در میانة تحول ساختاری ورزش کشور و در پی آن بلاتکلیفی طبیعی هر تغییری باید چگونه عمل کنیم؟ بهترین، کوتاهترین و سریعترین راهحل چیست؟
به عقیدة نگارنده، بهترین، کوتاهترین اما مؤثرترین راه حل این است که با توجه به اینکه موضوع ورزش قهرمانی در دستور کار اصلی کمیته ملی المپیک قرار دارد و همچنین نظر به این مهم که کمیتة ملی المپیک درحالحاضر هیچ تغییر ساختاری و مدیریتی نداشته، بودجهای به کمیتة ملی المپیک تزریق شود و به او تکلیف نمایند که بهعنوان معین المپیک 2012 بهطور جدی مدیریت امور المپیک را تا آرامشیافتن تلاطم ساختار اداری ـ مدیریتی ورزش کشور برعهده بگیرد. با نظر به این امر که حدود ده ماده در سه یا چهار رشتة ورزشی بیش از دیگر رشتهها توانایی افتخارآفرینی در المپیک را دارند، با اقدامی عاجل از سوی مسئولان امر در کمیتة المپیک طی یک برنامة کوتاهمدت ستاد ورزشکاران مدالآور تشکیل شود. بدیهی است این مشکلات و سرگردانیها سه یا چهار ماه دیگر برطرف خواهد شد و بدیهیتر آنکه زمان به عقب بازنمیگردد تا ما برنامهها را پیاده کنیم. اگر چارهای اندیشیده نشود، فرصتهای بسیار بیشتری را از دست خواهیم داد؛ همانطور که تاکنون هم فرصتهای زیادی را از دست دادهایم. اگر همین امروز هم وزارت ورزش تشکیل شود، حداقل حدود چهار ماه به طول میانجامد تا مسئولان آن مستقر شوند و امور به شیوهای مطلوب به جریان بیفتد. لذا آنچه گفته شد بهترین راهکار برای پیگیری قدرتمند هدف فعلی و اصلیمان یعنی المپیک است. هرچند به ورزش همگانی و پایه صدمات جدیای وارد گردید و خواهد گردید، اما با این راهکار لااقل بخش حرفهای و قهرمانی ورزش را از بحرانی ویرانگر بیرون کشیدهایم.
طبق فرموده رئیسجمهور کشورمان هدف ما در مسابقات آسیایی 2014 کرة جنوبی کسب مقام دوم آسیا است و بدین منظور ضروری است رشتههای پرمدالمان را جدی بگیریم و آنها را تقویت کنیم.
آرزوی ما این است که در فدراسیون تیراندازی فارغ از هجمهها و هتک حرمتهای فراوانی که متحمل شدیم، اهداف متعالی خود را در راه این ورزش پرمدال به دور از جنجالها و حاشیهها دنبال کنیم.
امید است وضعیت ورزش کشور، هرچه سریعتر از این بلاتکلیفی خارج شود و با همدلی و همیاری جمعی همة ما با تحقق اهداف خود، موجبات شادمانی و سربلندی ملت ایران را فراهم آوریم؛ این هدف با توکل به خدای بزرگ، با دعای خیر ملت ایران و کمک همه مسئولان محقق خواهد شد.
یک نظر در “نقدی بر تفکر قشری و مدیریت غیر حرفه ای در ورزش”
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
کسی نمی داندبرای ماندن در پست های ورزشی باید کار کرد یا کار را خراب کرد.درتیرانداری کارشده است امامسئولان بالادستی سنگ انداری میکنند اما در پینگ پنگ خرابکاری می شودولی مسئولان بالاتر بی دریغ حمایت می کنند.شایدبایدفارغ ازخدمت به ورزش به فکر تحکیم پیوند با از ما بهتران بود.!!