امروز: شنبه, ۳ آذر , ۱۴۰۳ | ۱۸:۰۱:۲۶  آخرین بروزرسانی : تیر ۲۹ام, ۱۳۹۱
سرخط خبری :
تبلیغات
  • تاریخ انتشار خبر : پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۱ | کد خبر : 24478
    ارسال خبر چاپ خبر
  • اتفاقاتی که اخیرا نتیجه آن عیان شده(تعلیق فدراسیون های ورزشی)، نشان داد که این گروه همچنان با آنچه در طی دهه های ۵۰ و ۶۰ در دانشگاه ها آموخته اند اعتقاد دارند و از تحولات جهانی و نیز از استلزامات تحولات جهانی برای کشور در هزاره سوم میلادی ناآگاهند. همچنین این نکته نیز عیان شد…


    اتفاقاتی که اخیرا نتیجه آن عیان شده(تعلیق فدراسیون های ورزشی)، نشان داد که این گروه همچنان با آنچه در طی دهه های ۵۰ و ۶۰ در دانشگاه ها آموخته اند اعتقاد دارند و از تحولات جهانی و نیز از استلزامات تحولات جهانی برای کشور در هزاره سوم میلادی ناآگاهند. همچنین این نکته نیز عیان شد که که سیاستمداران و مدیران ورزش کشور اساسا معنای امضایی را که پای یک موافقت نامه بین المللی می گذارند، نمی دانند.

     

    نکته این است که عرصه ورزش همچون سیاست نیست که بتوان یک مسئله را با زد و بند حل و فصل کرد و امتیازی داد و امتیازی گرفت. عرصه ورزش جایگاه استانداردهای دوگانه نیست. در اینجا بیشتر از هر چیز مقصود ما ورزش در عرصه بین المللی و نهادها و سازمان های بین المللی ورزشی است. به دلیل وجود شفافیت حداکثری در سیاست های سازمان های بین المللی علی الخصوص در مهمترین و جهانی ترین سازمان های بین المللی ،هر نوع اعمال استاندارد دوگانه تبعاتی در سیاستهای آینده این سازمان ها خواهد گذاشت. از این رو سازمانهای بین المللی ورزشی بیش از سایر سازمان های بین المللی به قواعدی که خود وضع کرده اند ، پای بند هستند و هیچ تمایلی ندارند که چشم خود را بر کج روی های کشورهای عضو ببندند. دلیل این امر هم بیش از آنکه ناشی از تمایل آنها به اعمال قانون باشد، ناشی از آگاهی این سازمانها به قدرت خود است. قدرتی که از نیاز کشورهای عضو به انها سرچشمه می گیرد.

     

    کشورهای عضو فیفا و کمیته بین المللی المپیک و سایر سازمانهای بین المللی ورزشی، طبق قراردادهایی که بین خود امضا و رد و بدل کرده اند، بعضی اختیارات خود را به سازمانهای بین المللی واگذار کرده اند ونیز پذیرفته اند که طبق قوانین و مقررات آن سازمانها عمل کنند. در مقابل همه اینها، کشورهای عضو اجازه دارند تا در مسابقات بین المللی شرکت کنند و البته سازمان های بین المللی هم وعده داده اند خود را از سیاست بین الملل به دور نگه دارند، با همه کشورها رفتاری یکسان داشته باشند، استاندارد دوگانه اعمال نکنند و هرگز به دلایل سیاسی به این قاعده های رفتاری خود پشت پا نزنند. اینکه تا چه حد به این وعده پای بند بوده اند اکنون مورد بحث ما نیست.

     

    اما از قرار معلوم تصمیم گیرندگان نهایی ورزش کشورمان که از قضای روزگار همیشه هم از عرصه سیاست به این حوزه کوچانده شده اند، هنوز به لحاظ ذهنی در فضای سیاسی قرار دارند. این فضا ، رفتارهای خاصی را به آنها دیکته می کند و تعاریفی و شاخص هایی دارد که با عرصه ورزش و حضور ورزشی در جهان همخوانی ندارد. تصمیم گیرندگان ورزش با تعهدات بین المللی ورزشی به گونه ای رفتار می کنند که انگار در یک اجلاس فرعی مجمع عمومی سازمان ملل یا در اجلاس نمایندگان کشورهای عضو سازمان بین المللی انرژی و یا در اجلاس سران کشورهای عضو سازمان کشورهای صادر کننده نفت هستند و بر این مبنا دلیلی نمی بینند که به اجلاس فرعی مجمع عمومی گزارشی دهند یا در اجلاس سازمان بین المللی انرژی شرکت کنند و یا اینکه سهمیه صادرات نفت را رعایت کنند. عادت عمومی این است که نهایت اتفاقی که می افتد یک زد و خورد لفظی است و در ادامه یا زمان، مسئله را به دست فراموشی می سپارد یا اینکه آنرا به مسئله جدیدی پیوند می زنند و به نوعی بده بستان سیاسی می رسند.

     

    کسی باید به مدیران ورزش کشور بیاموزد این سازمان های بین المللی ورزشی نیستند که به ما نیاز دارند، بلکه اعضا هستند که به سازمان ها و تاییدیه آنها برای حضور در مسابقات بین المللی نیاز دارند.

     

    نکته ای که مدیران عالیرتبه ورزش کشور باید به آن توجه کنند ظنز تلخی بود که در جریان تعلیق فدراسیون فوتبال اتفاق افتاد؛ محمود احمدی نژاد که بی توجه به تهدیدات اروپا و آمریکا و نیز سازمان بین المللی انرژی اتمی ، از تاسیسات نظنز فک پلمپ کرد و اجرای پروتکل الحاقی را به حالت تعلیق درآورد و حتی ورود شورای امنیت به مسئله هسته ای هم نتوانسته به این سیاست ها پایان دهد، در برابر تعلیق فدراسیون فوتبال نتوانست بیش از چند روز دوام بیاورد و مجبور به عقب نشینی و پذیرش خواست فیفا مبنی بر تغییر اساسنامه و برکناری مدیر دلخواه خود شد. سازمان ملل متحد، آژانس بین المللی انرژی اتمی و نیز فدراسیون بین المللی فوتبال و کمیته بین المللی المپیک، همه سازمان بین المللی هستند. برای سنجش قدرت آنها، نگاهی تطبیقی به همین دو مسئله ای که ذکر آن رفت کفایت می کند.

     

    رویدادهای بزرگ بین المللی امروزه به محلی برای عرض اندام ملتها و ارضای غرور ملی تبدیل شده است. سازمان های بین المللی با درک این واقعیت به شدت آگاه از قدرت خود هستند و خواست های خود را به راحتی به کشورها تحمیل می کنند. البته اگر بتوان نام آنرا تحمیل گذاشت.

     

    آموزه های سنتی حاکمیت کشورها و استقلال در اداره امور داخلی ،که سیاستمداران کشورمان با آن زندگی می کنند، در برابر اراده سازمان های بین المللی مهم ورزشی نابود شده است .(این مسئله محدود به ایران نیست و همه کشورها در این گزینه مشترک هستند).

     

    همانگونه که “کوفی عنان” اشاره ظریفی کرده، فیفا و کمیته بین المللی المپیک(وسایر سازمان های ورزشی مهم) جای هیچ نوع عرض اندامی برای حاکمیت کشورها باقی نگذاشته اند. البته این سازمان ها، تنها قوانین رفتاری را مشخص می کنند و کشورها حق انتخاب دارند؛ می توانند قوانین را و نقش برتر این سازمان ها را بپذیرند یا اینکه خلاف جهت حرکت کنند و عطای شرکت در مسابقات بین المللی مهم را به لقایش ببخشند. به نظر می رسد مدیرانی سیاسی که به ورزش کوچانده شده اند و فهمی قدیمی و عقب مانده از مفاهیمی همچون حاکمیت کشورها و استقلال آنها در اداره امور داخلی خود دارند ، راه دوم را انتخاب کرده اند. نتیجه چنان درکی از فضای بین المللی ورزش و چنین انتخابی، پیش از این در جریان تعلیق فدراسیون فوتبال در سال ۲۰۰۶ و نیز در جریانات اخیر مشخص شده است.

     

     

    غلامحسین بنی اسدی

    برای اشتراک این مطلب در فیس بوک کلیک کنید
    برچسب ها :
    نظرات کاربران در "تعلیق فدراسیون های کشور و لزوم بازآموزی مدیران ورزشی!!!!!"
    تازه ترین اخبار