سوال شده كه چرا مديران ورزشي وقتي نميتوانند كاري از پيش ببرند يا به دليل ضعف خود يا زيرمجموعهشان موجب ركود يا توقف و شايد هم خراب كردن كارها ميشوند، باز هم اصرار به ماندن دارند و حاضر به كنارهگيري يا استعفا نيستند.
شايد جواب به اين پرسش چندان هم دشوار و سخت نباشد، به شرط آنكه فرهنگ اداري و مديريتي ايران را كمي بررسي و مطالعه كرده باشيم. نكته اول در اين باره به نحوه انتخاب و گزينش مديران مربوط است كه متاسفانه از نظام و منطق خاصي پيروي نميكند و مديران ارشد بنا بر تشخيص يا سليقه خويش فرد مورد نظر را صرف نظر از تخصص، تجربه، و صلاحيتهاي حرفهيي لازم انتخاب و منصوب ميكنند.
اگر كمي انصاف چاشني اين انتخاب باشد و نسبتي بين فرد منتخب و كار مورد نظر نيز برقرار باشد، شايد نتيجه مثبتي هم عايد شود و مشكلي پيش نيايد. در غير اين صورت نتيجه چنين انتخابي از پيش براي هر عاقلي معلوم و مشخص است و بيترديد خرابكاريها دامنگير آن مجموعه و سازمان خواهد شد. نگاهي به برخي انتصابها در بخشهاي مختلف ورزشي كشور اعم از فدراسيونها و باشگاههاي ورزشي در 30 سال اخير تاييدي بر اين مدعاست.
نكته دوم به فرد منتخب يا منتصب مربوط است كه از چه ويژگيها يا خصوصياتي برخوردار باشد. يك دسته افراد فرصتطلب كه فقط به خود و منافعشان ميانديشند و برايشان اهميتي ندارد كه توان و تخصص و تجربه لازم براي مسووليتي را داشته باشند يا از عهده انجام مسووليت بر ميآيند، لذا در قبال آنچه كه حاصل حضورشان در پستهاي مديريتي است، نهتنها احساس مسووليتي نميكنند بلكه با ادعاي تمام و گاه با گستاخي در برابر منتقدان و رسانهها از توان نداشته خود و كارنامه ضعيفشان سخن ميرانند.
غافل از آنكه هيچ گوش عاقلي شنواي حرفهاي اينگونه نيست. بديهي است كه از چنين افرادي نميتوان انتظار كنارهگيري و استعفا داشت. زيرا لازمه چنين تصميمي داشتن كمي انصاف و خرد است كه اگر وجود داشت از ابتدا چنين وضعي پيش نميآمد. بگذريم از برخي چسبيدهها كه زود فراموش ميكنند چگونه به مسند رسيدهاند و وقتي با حكم عزل مواجه ميشوند ميخواهند آسمان را به زمين بدوزند و براي دفاع از حق نداشتهشان دست به دامان مجامع بينالمللي هم ميشوند. اما گروه ديگري از مديران كه در انتخابشان از سوي مديران ارشد به كارآمدي و تخصص و تجربهشان توجه كافي صورت ميپذيرد و خودشان نيز از انصاف و وجدان برخوردارند، شرايط متفاوت است.
هر چند كه ممكن است تعداد چنين مديراني در ورزش كم و انگشت شمار باشند. بديهي است كه مدير شايسته و برخوردار از توان و تخصص كافي به دليل ويژگيهاي فرهنگي و شخصيتي خود، نميتواند فرد فرصتطلبي باشد و به هر پيشنهادي پاسخ مثبت بگويد. اينگونه مديران در مسووليتهاي مديريتي خود آنچنان وزين و باوقار رفتار ميكنند كه حسي آميخته با احترام همواره نسبت به آنان وجود دارد و كارنامه كاري آنان گوياي تلاشي است كه در ميدان عمل داشتهاند، بدون آنكه نياز باشد زبانشان بيش از حد لزوم كار كند. با قطع و يقين ميتوان گفت كه چنين مديراني افرادي چسبيده به منصب و پست نيستند و در صورت لزوم ضمن اقرار به اشتباهات سهوي خويش آماده عذرخواهي، استعفا و واگذاري مسووليت به ديگران هستند.
و البته كه اينگونه مديران به دليل برخورداري از دانش و تجربهيي عميق زود به انتهاي مسير كاري و مديريتي خويش نميرسند و اگر هم براساس شرايط و اقتضائات، مسوولتي هم نداشته باشند باز هم حافظه جامعه ورزش آنان را از ياد نميبرد و همواره در گوشه ذهن ورزشيها وجود خواهند داشت. آنچنان كه با وجود رفت و آمدهاي مديريتي در عرصه ورزش، همچنان برخي نامها ماندهاند و از جوياي نامها كمتر اثري به جاي مانده است. كاش ميشد ادعا كرد كه ورزش ما به دست مديراني از اين دست اداره ميشود، و كاش…
با سلام و عرض ادب.اگر مدیری متعهد و متخصص باشد به محض انکه متوجه شود کارایی ندارد استعفا میدهد اما اگر مدیری در حد مسئولیتی نبود و با رابطه و لابی های مافیائی پست را بی ارزش کرد و ارزش ان را پایین اورد تا به حد خودش برساند و ان را غصب کند دیگر استعفا که هیچ از هر حربه ای حتی اگر یک رشته ورزشی را نابود کند جهت ماندن استفاده تا به لابی های اورنده خود ثابت کند منافع انها را تامین خواهد کرد.متاسفانه این سبک عملکرد باب شده چرا که افراد ی که در ورزش سالها تخریب کرده اندبزرگترین مواخذه ای که شدند فقط بر کناری بوده اگر مورد سوال قرار می گرفته و با انها برخورد می شد احساس مسئولیت موقع انجام وضیفه بیشتر میبود از طرفی دقت کنید غاصب مسئول همیشه برای چه کسی کار میکند و همیشه متوسل به امار دروغ و ساختگی میشود ایا ملاک رضای خداوند قادر متعال و ورزشکاران و اعضا این خانواده ورزشی است یا …. با تشکر.
با سلام و عرض ادب.اگر مدیری متعهد و متخصص باشد به محض انکه متوجه شود کارایی ندارد استعفا میدهد اما اگر مدیری در حد مسئولیتی نبود و با رابطه و لابی های مافیائی پست را بی ارزش کرد و ارزش ان را پایین اورد تا به حد خودش برساند و ان را غصب کند دیگر استعفا که هیچ از هر حربه ای حتی اگر یک رشته ورزشی را نابود کند جهت ماندن استفاده تا به لابی های اورنده خود ثابت کند منافع انها را تامین خواهد کرد.متاسفانه این سبک عملکرد باب شده چرا که افراد ی که در ورزش سالها تخریب کرده اندبزرگترین مواخذه ای که شدند فقط بر کناری بوده اگر مورد سوال قرار می گرفته و با انها برخورد می شد احساس مسئولیت موقع انجام وضیفه بیشتر میبود از طرفی دقت کنید غاصب مسئول همیشه برای چه کسی کار میکند و همیشه متوسل به امار دروغ و ساختگی میشود ایا ملاک رضای خداوند قادر متعال و ورزشکاران و اعضا این خانواده ورزشی است یا …. با تشکر.