امروز: شنبه, ۳ آذر , ۱۴۰۳ | ۱۳:۰۸:۲۰
آخرین بروزرسانی :
اردیبهشت ۱۷ام, ۱۳۹۱
سرخط خبری :
تبلیغات
وفات جناب شیخ آقای مجتهدی پس از حدود چهار سال اقامت در جوار حضرت ثامن الحجج (علیهالسلام) در تاریخ ششم ماه مبارک رمضان ۱۴۱۶ هـ . ق مطابق با ۶/۱۱/۱۳۷۴ هـ . ش هنگام ظهر روز جمعه دار فانی را وداع و روح ملکوتیشان عروج مینماید. ایشان سه ماه قبل از فوت به…
وفات جناب شیخ
آقای مجتهدی پس از حدود چهار سال اقامت در جوار حضرت ثامن الحجج (علیهالسلام) در تاریخ ششم ماه مبارک رمضان ۱۴۱۶ هـ . ق مطابق با ۶/۱۱/۱۳۷۴ هـ . ش هنگام ظهر روز جمعه دار فانی را وداع و روح ملکوتیشان عروج مینماید.
ایشان سه ماه قبل از فوت به چند نفر از دوستانشان که با ایشان حشر و نشر داشتند میفرمایند:
خدا برای آخرین سلاله آل محمد (علیهالسلام)، حضرت مهدی (علیهالسلام) یک قربانی خواسته و از ما قبول نموده که قربانی ایشان شویم، و گلوی ما در این راه پاره میشود.
آقای حاج فتحعلی میگفتند:
هنگامی که آقا این مطلب را فرمودند، بی اختیار این مطلب در ذهنم خطور کرد که آقا وصیتی نکردهاند!
به مجردی که این فکر از خاطرم گذشت آقا فرمودند:
آقا جان غلام وصیتی ندارد و همچون دفعات قبل اشاره میفرمودند که ما غلام حضرت سیدالشهداء (علیهالسلام) هستیم.
باز بدون اختیار این مطلب به ذهنم رسید؛ پس آقا را در کجا دفن کنیم؟ که مجدداً آقا رو به من کرده و گفتند:
حضرت رضا (علیهالسلام) فرمودهاند: الحمدالله تو فقیر خودمان هستی، و ما خود، تو را کفایت میکنیم، پایین پای خودمان منزل توست.
و مرا در گوشه صحن مطهر، پایین پای مبارک حضرت دفن مینمایند.
چند روز بعد از سپری شدن این مجلس مصادف بود با روز شهادت حضرت موسی بن جعفر (علیهالسلام) و آقا به همین مناسبت در منزلی که به سر میبردند، مجلس سوگواری بر قرار مینمایند و در حین مراسم به شدت تمام گریه میکنند، این حالت تا بعد از اتمام مراسم ادامه مییابد.
به طوری که حالشان به حدی دگرگون میشود که ایشان را به بیمارستان صاحب الزمان (علیهالسلام) میبرند و بعد از چند روز به بیمارستان امام رضا (علیهالسلام) منتقل کرده و در اتاق (آی، سی، یو) بستری میکنند.
ایشان به مدت چهل روز در حالت کما (بیهوشی) به سر میبردند اما در خلال این مدت به صورت عجیبی حالات ظاهریشان تغییر میکرده و با اینکه بسیاری از اعضای رییسیه ایشان از کار افتاده بوده، یکمرتبه با یک حرکت به حال عادی بر میگشته و مطلبی میفرمودند و مجدداً اعضاء از کار میافتاده است.
دکتر هاشمیان، رییس بیمارستان امام رضا (علیهالسلام) وخادم کشیک هشتم حضرت رضا (علیهالسلام) و آقای دکتر لطیفی نقل میکردند:
به قدری آقای مجتهدی در اثر تزکیه روح، قوی بودند که بخش روحی ایشان بر بخش جسمشان اشراف کامل داشت، بطوری که بارها مشاهده میکردیم ایشان به صورت اختیاری بیمار شده و باز به اراده خویش بهبود مییافتند.
هنگامی که ایشان درکما به سر میبردند چهار علائم حتمی و حیاتی مغز، قلب، کلیه و ریهها یکی پس از دیگری از کار میافتاد اما لحظهای بعد یکمرتبه تمام اعضا شروع به کار میکرد و ایشان مطلبی میفرمودند و مجدداً حالشان وخیم میگشت.
طبق گفته همراهان ایشان، یکی از مطالبی که در حین کما فرمودند این بود که:
عاشق اگر رنگی از معشوق نگیرد در عشق خودش صادق نیست.
و پس از آن مجدداً در حالت کما فرو رفته و حالشان بسیار وخیم میگردد، به حدی که دیگر قادر به تنفس نبودند.
هیأت پزشکی معالج ایشان میگویند: آقا در شرایطی به سر میبرند که ریه از کار افتاده و به جهت تنفس دادن ایشان راهی جز اینکه گلویشان را بریده واز آنجا دستگاه مخصوص تنفس را وارد ریهها کنیم نیست.
آقای قرآن نویس که همراه آقا بودهاند نقل میکردند:
وقتی این پیشنهاد از طرف پزشکان داده شد میخواستم بگویم خیر، اما یکمرتبه و بیاختیار گفتم بله و اجازه دادم!
به محض اینکه رضایت به این کار بر زبانم جاری شد، هر چه میخواستم ممانعت کنم، اختیار از من سلب شده بود و نمیتوانستم حرفی بزنم!!
بعد از آن به مجردی که هیأت پزشکی با تیغ مخصوص گلوی مبارک آقا را بریدند. نور عجیب سبزرنگی اتاق را فرا گرفت و همزمان با آن، دستگاه مونیتور صوت ممتدی کشیده و سرانجام روح ملکوتی ایشان عروج نمود.
و این در حالی بود که تمام محاسن آقا به خون گلویشان آغشته شده بود و در اینجا معنای کلام ایشان که فرموده بودند:
عاشق اگر رنگی از معشوق نگیرد در عشق خودش صادق نیست، تحقق یافت و محاسن ایشان مانند ارباب و مولایشان حضرت ابا عبدالله الحسین (علیهالسلام) به خون گلویشان خضاب گشت…
آنگاه پیکر مطهر آقا را از بیمارستان به منزل حاج آقا رضا قرآن نویس منتقل کرده و جهت غسل دادن مهیا میکنند، اما کسی جرأت نمیکند ایشان را غسل دهد تا اینکه یکی از دوستان آقا که شخص بسیار بزرگوار و اهل دل میباشند، گلوی آقای را که در بیمارستان بریده شده بود شستشو میدهند ولی دیگر نمیتوانند ادامه دهند و بیاختیار دست از شستشو میکشند، تا اینکه طبق پیشگویی خود آقا، جناب آقای چایچی که به جهت فوت ایشان از قزوین به مشهد آمده بودند از راه میرسند و ایشان را غسل میدهند.
آقای چایچی در این رابطه میگفتند:
روزی یکی از دوستان از طرف آقای مجتهدی پیامی برای من آورد که سریعاً به قم بیایید، با شما کاری فوری دارم، بنده هم فوراً از قزوین به قم رفته و خدمت ایشان رسیدم، یکمرتبه به دلم افتاد که آقا را به حمام ببرم، به ایشان عرض کردم آقاجان مایلید شما را به حمام ببرم؟ فرمودند: بله آقاجان؛
هنگامی که ایشان را به حمام بردم و در حال شستن بودم، فرمودند:
آقای چایچی قربانت گردم، یک روزی هم میآید که شما ما را میشویید، خیلی خوب بشویید آقا جان؛ مثل همین امروز، کسی نمیتواند ما را بشوید.
عرض کردم این حرفها چیست؟ جانم بقربان شما، و بالاخره آن روز گذشت و من مجدداً به قزوین مراجعت نمودم، تا اینکه چند سال بعد خبر رسید که آقای مجتهدی دار فانی را وداع کردهاند.
با سختی خود را به مشهد رساندم، هنگامی که به منزل آقای قرآن نویس رفتم، دیدم همه دوستان جمع هستند ولی کسی جرأت نکرده است پیکر آقا را بشوید. همینکه چشمم به پیکر ایشان افتاد گفتم: قربانت گردم آقا جان که چندین سال قبل، خوب امروز را میدیدید، سپس مشغول به شستشو و غسل دادن بدن ایشان شدم .
سپس پیکر شریف ایشان در میان سیل اشک و آه انبوهی از مردم عزادار و قافلهای از سوز و گداز دوستان اهل دل و مشایعت روحانیت معظم به سوی حرم مطهر حضرت رضا (علیهالسلام) تشییع شد و پس از برگزاری مراسم ویژهای، که هنگام فوت خدام حضرت انجام میگیرد، حجت الإسلام حاج سیدحمزه موسوی بر پیکر ایشان نماز گزاردند و سرانجام در فضای روح پرور و در جوار ملکوتی حرم مطهر، پایین پای ارباب و مولایش در صحن نو (آزادی – قبل از کفشداری ۹ ) حجره بیست و چهار به خاک سپرده شد که این رزق کریم بر ارباب نعیم گوارا باد.
هم اکنون نیز مزار شریف آن بهشتی سیرت مورد زیارت مردم، علماء و اهل دل میباشد و مشتاقان طریق معرفت از روح بلند آن ملکوتی روان استمداد جسته و طلب توشه راه مینمایند
نظرات کاربران در "چگونگی ارتحال حضرت شیخ جعفر مجتهدی"