امروز: شنبه, ۳ آذر , ۱۴۰۳ | ۱۱:۵۵:۰۰  آخرین بروزرسانی : اردیبهشت ۱۹ام, ۱۳۹۱
سرخط خبری :
تبلیغات
  • تاریخ انتشار خبر : چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۱ | کد خبر : 20132
    ارسال خبر چاپ خبر
  • آقای مجتهدی سرانجام پس از بیست سال خانه بدوشی به امر ائمه معصومین (علیهم‌السلام) به قم مشرف می‌شوند و در منزل وقفی بسیار محقر و ساده‌ای ساکن می‌گردند که مدتی هم حاج فخر تهرانی در یکی از اتاقهای آن خانه ساکن می‌شوند.ایشان حتی در قم هم که مأمور به اقامت می‌شوند از خود خانه‌ای نداشتند…

    آقای مجتهدی سرانجام پس از بیست سال خانه بدوشی به امر ائمه معصومین (علیهم‌السلام) به قم مشرف می‌شوند و در منزل وقفی بسیار محقر و ساده‌ای ساکن می‌گردند که مدتی هم حاج فخر تهرانی در یکی از اتاقهای آن خانه ساکن می‌شوند.ایشان حتی در قم هم که مأمور به اقامت می‌شوند از خود خانه‌ای نداشتند و عمری را خانه بدوش و آواره سپری نموده و در این رابطه می‌فرمودند:
    سالها گریه کردیم تا خودمان را از ما گرفتند.
    آقای مجتهدی می‌گفتند:

     

    حضرت فرموده‌اند که دیگر شما را از سفر معاف کرده‌ایم و باید هجده سال روی تخت بنشینید.
    ایشان هم طبق دستور حضرت در این مدت در لباس بیماری به سر می‌بردند ولی همچون قبل به انجام دستورات و فرمایشات حضرات معصومین (علیهم‌السلام) مشغول بوده و انجام امور را به افراد خاصی که توفیق همنشینی با ایشان نصیبشان شده بود واگذار می‌کردند. اگر چه در بعضی مواقع، ایشان با نیروی معنوی از لباس بیماری خارج شده و دستورات حضرت را شخصاً اجرا می‌نمودند.
    گاهی از اوقات ناگهان بدون هیچ مقدمه‌ای حال آقای مجتهدی دگرگون می‌شد و می‌فرمودند:

     

    باید به بیمارستان برویم تا عده‌ای از دوستان حضرت که در آنجا بستری هستند مرخص شوند.
    ایشان به بیمارستان می‌رفتند و بیماری اشخاص را به خود می‌گرفتند تا آنها سالم شوند و مرخص گردند.ایشان در طول حیات طیبه خویش بیش از پنجاه و سه مرتبه به اتاق عمل رفتند و هر بار بدون اینکه ایشان را بیهوش کنند تحت عمل جراحی قرار می‌گرفتند.

     

    آیت الله سیدعبدالکریم کشمیری در این رابطه گفتند:

     

    آقای مجتهدی می‌فرمودند:

     

    هر گاه مرا به اتاق عمل می‌بردند و پزشکان بیهوشی می‌خواستند مرا بیهوش کنند اجازه نمی دادم و سه مرتبه ذکر شریف نادعلی را می‌خواندم و خود را بیهوش می‌کردم.
    آقای مجتهدی در سالهای آخر عمر شریف و پربرکتشان از قم به مشهد مقدس عزیمت کرده و در جوار ملکوتی حضرت رضا (علیه‌السلام) ساکن می‌گردند.

     

    ایشان هنگام عزیمت به شخصی از دوستان می‌فرمایند:

     

    آقای حسنی؛ شاهد باشید من هیچ چیز از خود ندارم و خدا می‌داند که این پیراهن تنم هم عاریه‌ای است و همه چیزم را بخشیده‌ام.
    بارها دیده می‌شد که آقای مجتهدی تمام زندگیشان را یکمرتبه می‌بخشیدند و با فقرا تقسیم می‌نمودند به حدی که کف خانه را هم جارو می‌کردند و خود مدتها بر روی یک تکه گونی زندگی می‌کرده و این امر به دفعات در زندگی این مرد الهی اتفاق افتاد و این نبود مگر سخاوت و ابیت طبع و قطع دلبستگیهای مادی.
    برای اشتراک این مطلب در فیس بوک کلیک کنید
    برچسب ها :
    نظرات کاربران در "اقامت ، بیماری و ماموریت جدید"
    تازه ترین اخبار