امروز: شنبه, ۳ آذر , ۱۴۰۳ | ۱۲:۲۷:۱۲  آخرین بروزرسانی : اردیبهشت ۱۳ام, ۱۳۹۲
سرخط خبری :
تبلیغات
  • تاریخ انتشار خبر : پنجشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ | کد خبر : 40259
    ارسال خبر چاپ خبر
  • خاطره‎ خواندنی مادر عماد مغنیه از شهید شاطری/ تقاضای مهندس حسام از مادر شهید چه بود؟      زهره اشرفی: بهار را لبنان باشی و بخواهی بوی بهار را استشمام کنی باید به خانه‎های باصفای شهدا سری بزنی و عطر بهشت را در لبخند مادران شهدا استشمام کنی.       یکی از این خانه‎های…

    خاطره‎ خواندنی مادر عماد مغنیه از شهید شاطری/ تقاضای مهندس حسام از مادر شهید چه بود؟

     

     

     زهره اشرفی: بهار را لبنان باشی و بخواهی بوی بهار را استشمام کنی باید به خانه‎های باصفای شهدا سری بزنی و عطر بهشت را در لبخند مادران شهدا استشمام کنی.

     

     

     

    یکی از این خانه‎های بهاری،خانه باصفای ساده‎ای است که مانند بهشتی بر روی زمین جای گرفته.

     

    خانه حاج عماد، سردار بزرگ مقاومت خانه ساده روستایی است که به صفای مادر بزرگوار سه شهید مزین است. مادر جهاد،فواد،عماد مادر مردانی است که به قول خودش آنها را برای شهادت تربیت کرده بود.

     

     

     

    مادر سه شهید، آنها را در این خانه بزرگ کرده و از هر سوی این خانه خاطره ای شیرین دارد.

     

    عماد سیزده ساله بوده که شاگرد بنای این خانه روستایی می شود وخانه ای چنین با صفا به دستان این اسطوره مقاومت ساخته می شود.

     

    مادر عماد به وسعت زیبایی باغچه خانه‎اش خاطره بسیار دارد ولی خاطره‎ای شنیدنی از شهید بازسازی لبنان مهندس حسن شاطری از زبان او شنیدنی است. مادر حاج رضوان از حاج حسن شاطری اینگونه می‎گوید: بعد از جنگ سی وسه روز شنیده بودم که مهندسی از ایران برای مدیریت و در دست گرفتن کار بازسازی به لبنان آمده اما او را نمی‎شناختم. تخریب جنگ زیاد بود و نگرانی ما هم در آن شرایط بسیار. خرابی‎ها باید زودتر آباد می‎شد و مردم باید زودتر سرو سامان می‎گرفتند. یکسال قبل از شهادت عماد بود، روزی نگرانیم را به او گفتم که در این شرایط مهندسی که از ایران آمده چگونه می‎تواند این همه کار را انجام دهد.

     

    حاج عماد لبخندی زد و گفت:خیالتان راحت! کسی آمده که بهترین فرد برای این کار است.

     

     

     

    بعد از یکسال و در زمان شهادت عماد روند بازسازی به قدری خوب پیش رفته بود که دیگر همه جا مهندس ایرانی را می‎شناختند؛ کسی که بی‎وقفه کار کرده بود و خرابی‎ها زودتر از حد تصور همه آباد شده بود.

     

    مهندس حسام (شهید شاطری)بعد از شهادت حاج عماد برای عرض تسلیت همراه مسوولین ایرانی به خانه ما که آمد برای اولین بار او را دیدم.

     

    خانه شلوغ بود و همه به احترام او برخاستیم. در این مدت آنقدر تعریف او را شنیده بودیم که دوست داشتم او را از نزدیک ببینم.

     

     

     

    مهندس تا مرا دید، نزد من آمد وگفت : مادر، از شما تقاضایی دارم. صمیمیت کلامش بر جانم نشست وقتی مرا مادر خطاب کرد.

     

    گفتم :بفرمایید

     

    گفت:اگر می‎شود از این جایی که ایستادید چند قدم آنطرف‎تر بروید.

     

    با تعجب گفتم:حتما و یک قدم عقب رفتم .

     

    ایشان با حضور آن همه مسوولین وجمع رسمی ،بر زمین نشست و بر جای قدم‎هایم بوسه زد.

     

    همه جمع منقلب شدند و من شرمنده تواضع ایشان .چون باید مقام ایشان را در لبنان بدانی و احترامی که همه ما برای ایشان قایل بودیم و بدانی که کار ایشان چقدر تواضع و صمیمیت به همراه داشت. ایشان برخاست و گفت :شنیده‎ام بهشت زیر پای شماست.

     

    این چند سطر بهانه ایست به مناسبت روز مادر تا بر جای پای قدمهای مادر این شهید بزرگوار بوسه‎ای بزنیم.

     

    برای اشتراک این مطلب در فیس بوک کلیک کنید
    برچسب ها :
    نظرات کاربران در "به بهانه روز مادر"
    تازه ترین اخبار