به بهانه مسابقات پیشکسوتان تنیس روی میز (بانوان) تا ریشه در اب است امید ثمری هست … وقتی به زندگانی خانم قهرمان استرالیایی ۱۰۳ ساله مینگرم یاد میگیرم که هیچگاه برای ماندگار شدن دیر نیست .حتی وقتی در ۵۰ سالگی در پارکی در سیدنی تنیس روی میز را شروع کنی و تا ۱۰۱ سالگی برای…
به بهانه مسابقات پیشکسوتان تنیس روی میز (بانوان)
تا ریشه در اب است امید ثمری هست …
وقتی به زندگانی خانم قهرمان استرالیایی ۱۰۳ ساله مینگرم یاد میگیرم که هیچگاه برای ماندگار شدن دیر نیست .حتی وقتی در ۵۰ سالگی در پارکی در سیدنی تنیس روی میز را شروع کنی و تا ۱۰۱ سالگی برای رقابت حاضر شوی .
و یا وقتی پیرمرد ۹۳ ساله فیلیپینی را نگاه میکنم که هنوز با انعطاف کامل توپهایش را خودش می آورد می فهمم که چرا می گویند تنیس روی میز ورزشی استثنایی است .براستی ما کشتی گیر فوتبالیست بسکتبالیست و یا قهرمانانی در این رده سنی در کدامین رشته داریم؟؟؟؟؟
پس براستی باید قدر بدانیم داشته های خود را و پاس بداریم رشته خود را .رشته ای که ما درآن شاید قدمت ۶۵ ساله داریم و قهرمانانی که با حضورشان در این رشته شاید گهواره قهرمانان زیادی را تکان داده اند.راستی پیشکسوت کیست ؟ چه میخواهد؟ پول؟ قهرمانی؟مدال ؟ سفر؟
و یا چشمانی می خواهد که حضورش را حس کنند و به احترامش کف بزنند و لبانی که به تبسم و تحسین گشاده شوند ؟و بر ماست که راه را برای این صندوقچه های جواهرات بازکنیم تا فرهنگ مروت و جوانمردی اشاعه یابد و شادی و نشاط را پاسخ سالهای اضطرابشان کنیم و موهای سپیدشان را غرق در بوسه کنیم .
آنها یادگار ماندگار سالیان نبود امکانات و تجهیزات هستند سالهای مسابقات اندک و سفر های کم تجهیزات محدود و عشق فراوان و روحیه پویا و بارور و مهر فنا ناپذیر هستند .
بانوان پیشکسوت از رده های مختلف سنی دعوت ما را لبیک گفتند و از راه های دور به استارا آمدند در عین رفاقت به رقابت پرداختند به یاد ایام گذشته شادی کردند پای کوبیدند خواندند و دلهایشان باز لرزید اشکهاشان جاری شد وسفره عمومی و چای تعارف کردن ها ماندگار ذهنشان شد و خداحافظی ها نیز معنا دار تر …
اما تابش این حضور و نقش آن :
در آستارا پیشکسوتان بازی میکردند و داوران جوان داوطلبانه داوری داوران بین المللی و ملی را داشتند و تمام تلاششان این بود که استاد ها ناراحت نشوندو بی عیب درس پس بدهند و اینچنین است رسم انتقال .پیشکسوتان چای میگذاشتند و جوانان سفره میگذاشتند و پذیرایی میکردند و پیش کسوتان غش غش میخندیدند و شادی میکردند و جوانان عکس می گرفتند
,و چنین بود پایان شادی این مسابقات (ما برای حفظ ایران خون دلها خورده ایم ….)و خواننده را همه همراهی میکنند جوان و پیشکسوت با هم …
این در حالی است که شرمندگی به بخشنامه فدراسیون ها می ماند که جمع ۴۰ نفری باید نفری ۲۵ هزار تومان بدهند که نهایتا میشد یک میلیون تومان ..آیا براستی چنانچه فدراسیونی یک میلیون خرج آنهابکند .
آنهایی که سالنهایش را باز نگه میدارند با کمبود بودجه روبرو میشود و آیا بواقع روسای فدراسیون ها توان جذب یک اسپانسر برای ۲ روز پذیرایی از بهترین سرمایه های معنوی را ندارند؟؟؟؟؟ .ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد و اینان بواقع اسیر عشق فنا ناپذیر خود
هستند…
با سلام خداوند یارتان باد
با سلام و احترام. کلام در وصف تلاشها و دلسوزی های بدون غرض شما ناتوان . فقط میتونیم براتون ارزوی سلامتی و عاقبت بخیری داشته باشیم.
با احترام