امروز: سه شنبه, ۱۳ آذر , ۱۴۰۳ | ۲۱:۴۱:۱۷
آخرین بروزرسانی :
اسفند ۴ام, ۱۳۹۰
سرخط خبری :
تبلیغات
ننه علی» مادر شهید «قربانعلی رخشانی مهماندوست» ( شهید انقلاب اسلامی) صبح امروز در منزلش دار فانی را وداع گفت و به فرزند شهیدش پیوست. «ننه علی» لقب مادری است که به مدت ۲۰ سال در کنار مزار فرزند شهیدش زندگی کرد. مزار شهید «قربانعلی رخشانی مهماندوست» در قطعه ۲۴ بهشت زهرا (س)…
ننه علی» مادر شهید «قربانعلی رخشانی مهماندوست» ( شهید انقلاب اسلامی) صبح امروز در منزلش دار فانی را وداع گفت و به فرزند شهیدش پیوست.
«ننه علی» لقب مادری است که به مدت ۲۰ سال در کنار مزار فرزند شهیدش زندگی کرد.
مزار شهید «قربانعلی رخشانی مهماندوست» در قطعه ۲۴ بهشت زهرا (س) تهران و در نزدیکی مزار شهید فهمیده قرار دارد.
چشمان «ننه علی» با شتافتن به دیار حق، بالاخره به جمال فرزندش روشن شد.
«ننه علی» مادر شهیدی است که حدود ۲۰ سال در کنار مزار فرزندش، عشق را زندگی کرد و روزها را به شب رساند؛ بیقراری توام با صبوری «ننه علی» او را به اسطوره مادران شهید تبدیل کرد. این روزها او در بستر بیماری روزگار میگذراند به هیچ کلامی و درخواستی تا صبح امروز سوم اسفند ماه که خبر رسید: «چشم ننه علی به جمال فرزند شهیدش روشن شد»
امروز قرار بود قصه زندگی «ننه علی» را بشنویم اما باز هم دیر رسیدیم. ننهعلی زودتر از ما رسید؛ خبر آمد پرکشیده پیش فرزندش؛ پس به یاد «ننه علی»، نامی که به اسطوره تبدیل شد این قصه را میخوانیم.
او در خانه دخترش بستری است. اما بریدهی عکسها و گزارشهای تهیهشده از او در مطبوعات، چسبیده روی تکههای اتاقک حلبی، زائران قبور شهدا، بخصوص مادران شهید را به سمت خود جلب میکند تا سری به این کلبهی فلزی بزنند و بر مزار شهیدش فاتحه بخوانند و گاهی هم با صدای بلند آهی بکشند و بگویند «کاش ما هم میتوانستیم سر مزار پسرمان بمانیم.»
اولین دیدار ما با ننهعلی به روزهای گرم تابستان و ماه رمضان برمیگردد. ساعت ۳ بعد از ظهر آخرین روزهای مرداد ماه ۹۰، به خانهاش رفتیم تا از حال او با خبر شویم. اولین چیزی که پیش از واردشدن توجهمان را به خود جلب میکند، نقاشی چهرهی مادر «شهید قربانعلی رخشانی مهماندوست» روی دیوار آپارتمانی چهار طبقه است که برای هر کس که نشانی خانه ننهعلی را ندارد نشانی خوبی است….
«ننه علی» یکسال است در بستر بیماری است. نه قادر به تکلم است و نه میتواند راه برود. تنها دخترش که از او پرستاری میکند روایتگر ایثارگری برادر و عاشقی مادر است.
«ننه علی» که در سرما و گرما پای مزار پسرش روزگار گذرانده، اینک در آستانهی ۱۰۰سالگی به سر میبرد، جای تاولها را که به خاطر پیادهرویهای زیاد در بین قطعات بهشت زهرا(س) مهمان پاهایش شده میتوان دید. ۲۲ سال است که تنها رفیق «ننهعلی» عکس دردانهاش قربانعلی است.
هرچند چشمانش کمسو شده و فراموشی به سراغش آمده، اما چنان به عکس قربانعلی چشم دوخته که گویی فقط با او سخن میگوید و او را میشناسد. این عاشق با وجود ناتوانی، نگاه قدرتمند و پرمعنایی دارد، اغلب در حالیکه بر بسترش خوابیده به قاب عکس قربانعلی مینگرد؛ حسرت، دلتنگی برای فرزند شهیدش و آرزوی در آغوش گرفتن او از نگاهش حس میشود.
او مادری است که ۳۲ سال پیش در قطعه ۲۴ نزدیک مزار «شهید حسین فهمیده» اتاقکی کوچک با دیوارهای فلزی ساخت تا باقی عمرش را در کنار مزار فرزند شهید و انقلابی اش «قربانعلی رخشانی مهماندوست» بگذراند، نام اصلی ننه علی «ننه فتحاللهی»است که ۲۰ سال شبها و روزها را در اتاقک فلزی کنار مزار فرزندش به هم رسانده است و امروز به دور از لنز دوربینها که گاه و بیگاه سراغش میآیند درخانه دخترش آهنگ سکوت را زمزمه میکند.
«عالیه علیپناهی مقدم» تنها دختر «ننه علی» و خواهر «شهید قربانعلی رخشانی مهماندوست» است.
او درباره خاطرات برادرش و این که چگونه شهید شد میگوید: « برادرم در توزیع اعلامیههای حضرت امام خمینی(ره) نقش مهمی داشت. وقتی رژیم شاهنشاهی سینما «رکس» آبادان را به آتش کشید تا ترس و وحشت در بین مردم زیاد شود، در گیر و دار اعتصاب سه روزهی کارکنان شرکت هواپیمایی، «قربانعلی»از فرصت استفاده و شروع به پخش اعلامیه در بین کارکنان کرد اما نیروهای ساواک از فعالیت او با خبر شدند و برادرم را دستگیر کردند»
به روایت خواهر، «مقاومت قربانعلی در برابر نیروهای ساواک و شکنجههای وحشیانه» به شهادتش منجر شده است.
خواهر با بغضی که همچنان با گذشت سالها از شهادت برادر گلویش را میفشارد، اضافه میکند: « پنج ماه از وضعیت برادرم خبری نداشتیم و بعد از این مدت متوجه دفن پیکرش در قبرستان افراد مجهولالهویه اهواز شدیم، آن روزها مادرم در فکر سروسامان دادن قربانعلی بود و میخواست دختر یکی از اقوام را به عقد او درآورد، اما نتوانست دامادی او را ببیند.»
عالیه رخشانی آه بلندی میکشد و ادامه میدهد: « وقتی برادرم زنده بود مادرم مثل پروانه دور سرش میگشت؛ طوری که هر وقت قربانعلی میخواست از خانه خارج شود، مادرم دور سرش صدقه میچرخاند و برایش آیهالکرسی میخواند.»
عالیه میآید به این روزها:
«شاید در نگاه اول ۱۹ سال زندگی در یک آلونک راحت به نظر برسد، اما برای خود من کاری سخت و غیرقابل انجام است. بارها به سراغ مادرم به بهشت زهرا(س) رفتم و از او خواستم به خانه برگردد؛ اما حضور در کنار مزار برادرم و دیگر شهداء او را از زندگی راحت بیزار کرده بود.»
وی میگوید: « هر کس به بهشت زهرا(س) میرفت فکر میکرد ننه علی کسی را ندارد، تمام آشناها نیز فکر میکردند ما حاضر به نگهداری از او نیستیم؛ به همین خاطر طعنههایی که به گوشم میرسید ناراحتم میکرد؛ اما هر چه به مادرم التماس میکردم به خانه نمیآمد.»
***
قبل از شهادت «قربانعلی»
«ننه علی» نانآور دو طفل بیپناه بود.
اوایل دهه ۳۰ بود که زنی با قامت نحیف و تکیده با طفلی در آغوش و کودکی چسبیده به چادرش از خطه آذربایجان، تنها عزم سفر کرد و به تهران آمد، جدایی زودهنگام او از همسرش بار سنگینی بر دوشش نهاده بود؛ با این حال با کارگری و زحمت فراوان لقمه نان حلالی سر سفره کودکانش میگذاشت و این تازه شروع رشادتها و از خود گذشتگیها و فداکاریهای «ننه علی» بود.
«قربانعلی» در آن زمان نوزاد شیرخوار کوچکی بود و «عالیه» هم ۷ ساله. ننه علی با چنگ و دندان کودکانش را بزرگ کرد تا جایی که «عالیه» برای خودش خانمی شد و او را به خانه بخت فرستاد؛ حالا دیگر قربانعلی که ۲۴ سال بیشتر نداشت تنها همدم مادر بود و ننه علی دیگر کارگری نمیکرد؛ چرا که پسر رشیدش نانآور خانه شده بود.
قربانعلی کارگر بخش «کیترینگ» شرکت هواپیمایی ملی ایران بود و گاهی اوقات هم همسر خواهرش در تامین مخارج زندگی به آنها کمک میکرد.
هنگامه شهادت
چند روز پس از چاپ عکس قربانعلی در روزنامهها، مسؤولان شرکت هواپیمایی تماس گرفتند و خبر شهادتش را در تاریخ دهم تیر ماه سال ۵۷ یعنی پنج ماه بعد از آن به خواهر و همسر خواهرش دادند، او همراه با اعلامیهها توسط ساواک دستگیر شده و به دلیل شدت شکنجهها به شهادت رسیده بود.
دلبستگی «ننهعلی» به فرزندش آنقدر زیاد و غیرقابل توصیف بود که کسی جرأت نداشت خبر شهادت او را بدهد؛ عزیز دردانه «ننهعلی» که باید رخت دامادی بر تن میکرد برای دیدار معشوق پر کشیده بود و هیچ چیز سختتر از آن نیست که خبر مرگ فرزندی را به مادرش بدهند ولی چشمان پر از اشک و چهرههای غم گرفته خواهر و همسرش همه چیز را فاش کرد و ناگهان مادر بیآن که کسی به او چیزی بگوید شروع به خواندن سرود غمناکی کرد.
پیکر قربانعلی در گورستان اموات غریبه اهواز دفن شده بود.
قصه بیتابی «ننه علی»
مادری که کنار مزار فرزند شهیدش حضور دارد، در شهر اهواز از زبانی به زبان دیگر نقل میشد. انقلاب اسلامی به پیروزی رسیده بود و حضور حضرت امام خمینی در بهشت زهرای تهران و سخنان تاریخی ایشان باعث شده بود تا توجه همگان، به ویژه مسئولان به شهدای انقلابی معطوف شود. در همان زمان نیروهای انقلابی و پاسداران شهر اهواز که همه روزه به ننه علی سر میزدند و احتیاجات او را برطرف میکردند از حضور مادر شهیدی در کنار مزار فرزند شهیدش به مسئولان خبر دادند و باز در همین ایام همسر خواهر شهید که همراه تعدادی از بستگان برای پیداکردن «ننه علی» به اهواز آمده بود، او را یافت. مقدمات کار برای انتقال پیکر شهید به تهران با حکم امام جمعه اهواز فراهم شده بود تا ننه علی هم به خانه خود برگردد، به همین خاطر نبش قبر انجام شد و پیکر «شهید قربانعلی رخشانی مهماندوست» به تهران انتقال یافت.
اوایل سال ۵۸ بود و هنوز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شروع نشده بود. بهشت زهرا(س) بیشتر از گورستان، زمین متروکهای بود که کمتر کسی به آن جا رفت و آمد میکرد؛ اما «ننه علی» از آنجا که عاشق قربانعلی بود از همان شب اول دفن مجدد او بر مزارش نشست و سوره یاسین خواند.
التماس و اصرار اعضای خانواده هم تاثیری نداشت و حتی مسؤولان سازمان بهشت زهرا(س) هم نتوانستند حریف دلدادگی این مادر شوند، تا این که اعضای خانواده کنار مزار شهید سایبانی درست کردند تا «ننه علی» از نور آفتاب و بارش باران در امان بماند، بعدها این سایبان به اتاقکی فلزی تبدیل شد که بیشتر مصالح آن را خردهآهنها، کارتن و حلبی تشکیل میداد، هر کسی هم که به این اتاقک سر میزد «ننه علی» را مشغول قرآن خواندن میدید.
اما ۱۹ سال زندگی در اتاقک بهشت زهرا(س) باعث شد تا «ننه علی» بیمار و ناتوان شود.
درد زیادی در پاها و بدنش احساس میکرد ولی چیزی نمیگفت، مبادا کسی او را مجبور به بازگشت به خانه کند، شبها و روزهای بسیاری گذشت تا این که قربانعلی مهمان مادر شد و در خواب از او خواست به خانه برگردد و وقتی که «ننه علی» علت درخواست فرزندش را پرسید، «قربانعلیم از شرمندگی خود در مقابل دیگر شهدا سخن گفت که مادران آنها بر مزارشان حاضر نیستند.
او با دیدن این خواب آشفته شد؛ اما بازهم نمیتوانست از مزار فرزندش دل بکند. در آن ایام، حضرت آیتالل العظمی خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی به دیدار «ننهعلی» رفتند و از او خواستند تا به خانهاش برگردد و اینچنین «ننه علی» در شهرک بستان خانیآباد نو ساکن و به دستور رهبر از سوی بنیاد شهید خانهای به او اهداء میشود که در حال حاضر به حسینیه تبدیل شده و در کوچه بیست و چهارم شهرک قرار دارد.
امروز «ننه علی» با شتافتن به دیار حق، مهمان فرزند شهیدش شده است.
در پایان، دختر «ننه علی»، خواهر «شهید قربان علی رخشانی مهماندوست» به خبرنگار ایسنا میگوید: حضور این شیرزن در خانه ما برکتی است که به یمن آن سالهاست که مسؤولان کشور، خانواده شهداء و رسانههای مختلف به سراغ ما میآیند و ما را شرمنده میکنند امیدوارم پرستار خوبی برای این بانوی قهرمان بوده باشیم، برای ننه علی دعا کنید.
یاد همهی «ننه علی»های سرزمینمان گرامی.
نظرات کاربران در "ننه علی» به فرزند شهیدش پیوست!!!"
با عرض سلام و تسلیت به مناسبت درگذشت ننه علی مادر مظلوم تمام شهدای انقلاب اسلامی و تشکر از شما آقای علوی که اینبار هم مقدسات و ارزش های انسان های بزرگ رو یک بار دیگه بعد از حاج احمد سوداگر در سایتتون نمایان کردید.افرادی همچون حاج احمد سوداگر و ننه علی درس انسانیت و شرافت و استقامت و صبر رو به همه ما یاد دادن.در تکمیل این متن زیبا در مورد ننه علی اینو بگم که بعد از شهادت پسرشون توسط ساواک پیکر شهید بعد از ۵ ماه توسط ننه علی پیدا شد و به مدت ۷ ماه نیز در اهواز بر روی مزار پسرشون شبانه روز بودن تا تونستند توسط مراجع تقلید زمان مجوز نبش قبر رو گرفته و به قطعه ۲۴ بهشت زهرا انتقال بدن. و مدت ۱۹ سال شبانه روز در یک اتاقط کوچک در کنار پسرشون بودن و من افتخار میکنم که حدود ۵ سال پیش ننه علی رو در اتاقکشون زیارت کردم.روحشون شاد
ننه علی همان وجدان بیدار ماست که قاب کنیم وبه دیوارزندگی بچسبانیم تا فراموش نکنیم چه کسانی مردند تا ما زنده بمانیم …
احسنت به خانم ابری بابت این توصیف زیبا
روح این بانوی زجرکشیده شاد
با سلام و عرض ادب.ممنون اقای علوی.
با درود و قدردانی به روح پاک شهدا و بازماندگان جنگ و خانواده محترم و از خود گذشته شان. و التماس دعا از آنان برای ما .