امروز: سه شنبه, ۱۳ آذر , ۱۴۰۳ | ۲۱:۲۱:۲۶  آخرین بروزرسانی : اسفند ۵ام, ۱۳۹۰
سرخط خبری :
تبلیغات
  • تاریخ انتشار خبر : جمعه ۵ اسفند ۱۳۹۰ | کد خبر : 15840
    ارسال خبر چاپ خبر
  • معمولا در همه گلزارهای شهدا در شهرهای گوناگون، دیده می شود که مزار مطهر شهدا یک یا چند وجب از سطح زمین بالاترند؛ این بلندی مزار، در برخی از شهرها به یک متر هم می‌رسد. سنگ مزار شهدا هم معمولاً از نوع مرغوب انتخاب می‌شود.   اما در میان گلزار بهشت علی دزفول، تنها یک…

    معمولا در همه گلزارهای شهدا در شهرهای گوناگون، دیده می شود که مزار مطهر شهدا یک یا چند وجب از سطح زمین بالاترند؛ این بلندی مزار، در برخی از شهرها به یک متر هم می‌رسد. سنگ مزار شهدا هم معمولاً از نوع مرغوب انتخاب می‌شود.

     

    اما در میان گلزار بهشت علی دزفول، تنها یک قبر وجود دارد که بی نام، ساده و همسطح زمین است و آن مزار عارف وارسته فرمانده شهید بهمن ـ محمد جواد ـ دُرولی است.

     

    بهمن دُرولی همان دانشجوی ـ دانشگاه علم و صنعت ـ شهیدی است که وصیت کرد:

     

    قبرم را ساده و هم سطح زمین درست کنید و با اندکی سیمان روی آن را بپوشانید و فقط با انگشت روی آن بنویسد: «پر کاهی تقدیم به آستان قدس الهی»

    عارفی دلسوز:

     

    «خدایا! آنچنان که از تو می‌ترسم، به رحمتت امید دارم. خدایا! می‌دانم آنچنان که داده‌ای مؤاخذه می‌کنی، اما ای فریادرس! روزی که مؤآخذه ام می‌کنی، هیچ جوابی برایت ندارم. تو را به وحدانیتت قسم می‌دهم آن روز دست رد بر سینه ام نزن!

     

    خدایا! دوست داشتم در این مسافرت ۲۵ ساله آنچنان در دنیا کشت کنم که در آخرت روسفید باشم، اما چه کنم که این سگِ نفس من را به دنبال خود کشید.»

     

    این جملات آسمانی از خواجه عبدالله انصاری یا هیچ پیر عاشق و از دنیا بریده‌ای نیست. اینها را بهمن (محمد جواد) دُرولی نوشته است؛ دانشجوی عارفی که دنیا را سه طلاقه کرده بود و دل عاشق خود را به قرب الهی پیوند داده بود.
    بهمن فرمانده و استاد بزرگم که نام و یاد او را هرگز فراموش نخواهم نمود.

     

    بهمن پارسای بی ادعایی بود که اصلا به زمین وزمینیان تعلق نداشت .

     

    یادم می آید که دقایقی قبل از شهادتش هنگامی که در حال وضوگرفتن بود انگشتش بر اثر برخورد با مخزن آب خراشی برداشت و خون از آن جاری شد.

     

    در همان حالت شهید بهمن گفت : یادتان باشد هر انقلابی دوچهره دارد یکی خون(که انگشتش را اشاره کرد)و یکی پیام که اشاره به ما نمود.

     

    دقایقی بعد بر اثر اصابت خمپاره شصت میلیمتری خوابش تعبیر شد و به یار غارش شهید حسین غیاثی پیوست وما ماندیم با کوله بار ی از گناه.

     

    شابد این قطره ای از پیام شهید باشد.

     

    هروقت به دزفول سری زدید طواف این مزار بیاد ماندنی خواهد بود.

    برای اشتراک این مطلب در فیس بوک کلیک کنید
    برچسب ها :
    نظرات کاربران در "سنگ قبری عجیب در مزار شهداء دزفول"
    1. پیک دوست

      ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست / با ما مگوبجزسخن دل نشان دوست
      حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود/ یااز دهان آن که شنید از دهان دوست
      ای یار آشنا ! علم کاروان کجاست؟ / تا سر نهیم بر قدم ساربان دوست
      گر زرفدای دوست کنند اهل روزگار / ما سر فدای پای رسالت رسان دوست

      دردا و حسرتا ! که عنانم ز دست رفت / دستم نمی رسد که بگیرم عنان دوست
      رنجور عشق دوست چنانم که هر که دید / رحمت کند مگردل نامهربان دوست

      گر دوست بنده را بکشد یا بپرورد/ تسلیم از ان بنده و فرمان از آن دوست
      بی حسرت ازجهان نرود هیچ کس به در / الا شهید عشق به تیر ازکمان دوست
      بعدازتوهیچ دردل سعدی گذرنکرد / وآن کیست درجهان که بگیرد مکان دوست


    تازه ترین اخبار