امروز: جمعه, ۲ آذر , ۱۴۰۳ | ۲۱:۵۶:۲۲
آخرین بروزرسانی :
شهریور ۲۱ام, ۱۳۹۰
سرخط خبری :
تبلیغات
این رنجنامه بدرخواست جناب آقای بدیعی در پایگاه تخصصی پینگ پنگ قرار گرفته است. جناب آقای بدیعی طی نامه ای به مدیر سایت به نیت اینکه این رنجنامه باب تفکر جدیدی را در عرصه اطلاع رسانی وهمچنین شفاف سازی فراهم کند ودرنهایت دوستی ونزدیکی هرچه بیشتر و زدودن تمام کینه ها منتشر نموده است. به نام…
این رنجنامه بدرخواست جناب آقای بدیعی در پایگاه تخصصی پینگ پنگ قرار گرفته است. جناب آقای بدیعی طی نامه ای به مدیر سایت به نیت اینکه این رنجنامه باب تفکر جدیدی را در عرصه اطلاع رسانی وهمچنین شفاف سازی فراهم کند ودرنهایت دوستی ونزدیکی هرچه بیشتر و زدودن تمام کینه ها منتشر نموده است.
به نام خدا
چندی است آقای پیمان حسنی تعجب و حیرت بنده و بسیاری از دوستان را با اظهارات خلاف واقع و غیر منصفانه خود در خصوص اینجانب بر انکیخته است. ایشان در چند ماه اخیر در کمال بی مسئولیتی، خود بریده و خود دوخته اند و هرچه دلشان خواسته نثار بنده کرده و از هیچ کم لطفی و بی مهری دریغ نداشته اند. در مقابل اما سعی من بر این بوده است که با هدف پرهیز از التهاب زائی و تشدید بحران، به این جنک ناخواسته ورود نکنم و سکوت و بردباری پیشه نمایم و منتظر بیداری وجدان این همکار قدیم باشم. دریغ که این روزها متانت و صبر کمتر پاسخ در خوری میابدو بعضا حتی به نحو دیکری تفسیر و تعبیر میکردد. باری، از آنجا که معتقدم آقای حسنی خود نیز به صحت و صدق این دسته اظهاراتش اعتقادی ندارد و از آن صرفا بعنوان یک ابزار سیاسی و راهبردی در این مقطع زمانی استفاده میکند، لذا نام “جوابیه” بر این نوشتار نمی نهم و صرفا بمنظور آکاهی افکار عمومی به توضیح پاره ای از مسائل و تفسیر برخی از اندیشه های خود میپردازم.
اول- اینجانب با حضور سی و اندی ساله در خانواده تنیس روی میز و در خلال ربع قرن فعالیت اجرائی در این رشته که پانزده سال اخیر آن در مسئولیت های متفاوت جهانی و آسیائی سپری شده است، مکررا مورد مشورت رؤسا، مسئولین و دست اندرکاران فدراسیونهای جهانی ، آسیائی ، کشورهای مختلف و صد البته کشور عزیزمان ایران قرار داشته و دارم. در داخل کشور اما بنا به مقتضیات شغلی و برخی ملاحظات دیکر چندین سال است که هیچ سمتی را در هیچ فدراسیونی نپذیرفته ولی کماکان در کنار این خانواده مانده و در حد بضاعت از هیچ کمکی به هیچ متقاضی دریغ ننموده ام. بر همین اساس نیز وقتی آقای زارع پوردر بدو تصدی سرپرستی فدراسیون در سال ۸۸ از اینجانب برای عضویت در کمیته فنی و هیئت رئیسه دعوت بعمل آوردند، کتبآ از قبول سمت عذرخواهی نمودم. در همان ایام شفاها به ایشان عرض کردم که بنده عقد اخوت با هیچ فدراسیونی نبسته و نخواهم بست، اما همانطور که بر حسب وظیفه به فدراسیون آقای شهنازی و ۴۳ فدراسیون سایر کشورهای آسیائی در حد مقدوررات کمک کرده ام ، به فدراسیون ایشان و حتی فدراسیونهای آینده نیز در صورت درخواست کمک خواهم کرد. چنانچه هم کمکی نخواهند تکلیف بر بنده تمام است ، ما را به خیر و ایشان را به سلامت. در واقع این راهبرد بخشی از شرح وظائف و مسئولیتهای من در فدراسیون جهانی و آسیائی است. پر واضح است که وقتی به همه فدراسیونهای کشورهای آسیائی کمک میکنم چکونه میتوانم به فدراسیون کشور متبوع خود که زیر مجموعه منطقه مدیریتم نیز هست کمک نکنم؟! در آنصورت این پرسش رایج را که “این پست ها به چه درد کشور خودت میخورد” چکونه باید پاسخ دهم؟
با اتکال به همین خط مشی و به تایید اکثر دوستان همواره سعی کرده ام با مثبت اندیشی و بدون چشمداشت و منت چنانچه کاری از دستم بر آمده برای همه اهالی این ورزش چه برای آنان که از بنده خوششان میآمده وچه حتی آنان که احیانا علاقه ای نسبت به بنده نداشته اند انجام دهم.
دوم – براساس آنچه کفته شد همکاری اینجانب با هر فدراسیونی در واقع همکاری با همه جامعه ورزش است و نباید صرفا بعنوان فعالیتی در جهت یک فدراسیون خاص یا رئیس آن محسوب شود. اینکه در کدام کشور کدام فدراسیون روی کار بیاید و یا کدام فدراسیون از سر کار برود اساسا به بنده ربطی ندارد. طبیعتا در هر فدراسیونی اختلاف نظرهائی وجود دارد. و قطعا اینجانب بعنوان یک فرد مستقل نمیتواند بنای همکاری یا عدم همکاری خود را بر خوش آمد این و آن بکذارد. الی الخصوص در فدراسیون کشور عزیزمان که دوستان هفته ای یکبار با هم قهر و آشتی میکنند چکونه میتوان بر اساس تغییرات مواضع هفتکی دها دوست قدیمی نوع و میزان همکاری خود را مرتبا تغییر داد و انتظارات همه را برآورده کرد؟ چنانچه لازم است میتوان به عنوان مثال تغییرات مواضع مکرر یکی از دوستان قدیم را در سنوات اخیر باز شمرد تا در یابیم فقط برای بدست آوردن دل ایشان چند بار باید با چند نفر در اینمدت کوتاه دوست و دشمن میشدیم. دیروز که دوست عزیزی در همین فدراسیون مسئولیت داشت عدم همکاری مرا حمل بر بی معرفتی میکرد و امروز که همان جناب در جناح اعتصابیون قرار کرفته همکاری مرا دلیل بر سودجوئی میداند.
سوم – واقعیت امر اینست که بسیاری از انتقاداتی که آقای حسنی در این چند ماه با توصل به روشهای جنک روانی و غوغاسالاری مطرح مینمایند را من از همان ابتدای تصدی آقای زارع پور به ایشان یادآور شده بودم. بنده از همان ابتدا وقوع چنین روزهائی را پیش بینی میکردم اما افسوس که توصیه های اینجانب جدی کرفته نمیشد. در واقع آنچه بزعم آقای حسنی خط و خطوط بنده نامیده میشود اکر مورد توجه قرار کرفته بود کار فدراسیون اساسا به اینجا کشیده نمیشد. خط و خطوط بنده که بعضی سعی مینمایند آنها را مسائل سری و پشت پرده جلوه دهند چیزی جز آنچه در کلاسهای مدیریت فدراسیون جهانی تدریس کرده ام نیست . این خطوط اصول و مبانی مدیریت مدرن است که به آنها اعتقادات راسخ دارم و با کمال افتخار ، ترویج آنرا از وظائف خود میدانم. سر فصل برخی از این اصول از این قرار است: انجام امور بر اساس برنامه های مدون کوتاه مدت- میانمدت – بلند مدت، اتکال به خرد جمعی و کار کروهی، شایسته سالاری و استفاده از اهالی فن تنیس روی میز در پست های کلیدی نظیر دبیر و نایب رئیس بانوان، بالا بردن روحیه تحمل و همکاری با مخالف ، پرهیز از دسته بندی و رفتارهای سیاسی در ورزش ، استفاده از کلیه ظرفیت های موجود و پرهیز از برخورد های حذفی ، رعایت اصل احترام متقابل و غیرو
بنده همین توصیه ها را در غالب کلاسهای برنامه ریزی و مدیریت به فدراسیونهائی نظیر یمن، قرقیزستان، تایلند و غیرو نیز نموده ام. اما اینکه کدام فدراسیون به کدام توصیه بنده و در کدام زمان عمل کند یا نکند یا در اجرای کدام موفق بشود یا نشود بر عهده بنده نیست. بنا بر این مجدادا تاکید مینماید که اینجانب مدافع و سخنکوی هیچ فدراسیونی نمیباشم و تنها میتوانم با حفظ روحیه نتقاد پذیری مدافع اندیشه وعملکرد خود باشم.
آقای حسنی هم بجای کلی کوئیهای تخریبی بهتر است مشخصا بفرمایند با کدام یک از این اصول مخالفند و یا با استناد به مدارک بکویند عملکرد من با کدامیک از این اصول در تضاد بوده است.
چهارم – سوال منطقی دیکری که اینجا برای هر عقل سلیمی پیش میآید اینست که آقای حسنی که سالها با بنده دوست و همکار بوده است چرا قبل از رسانه ای کردن آنچه اینروزها مرتبا در حق من روا میدارد حداقل یکبار، یکی از این موارد را با شخص خود من مطرح نکرده است ؟
جالب اینجاست که آقای حسنی بر خلاف آنچه امروز میکوید همواره روشهای فکری و کاری مرا تایید میکرده و خود نیز در بسیاری از کارها مرا مورد مشورت قرار میداده است. ایشان در مقاله ای تحت عنوان “چرا تخریب” که در مجله کیهان ورزشی شماره ۲۶۶۸ منتشر شده است در پاسخ کسی که در صدد تخریب و آزار من برآمده مینویسد: “ به هر حال اکنون بدیعی رئیس روابط عمومی کنفدراسیون آسیا ، قائم مقام کمیته روابط عمومی فدراسیون جهانی و مدیر توسعه پینک پنک آسیا در فدراسیون جهانی هستند که نشان از تخصص و تسلط ایشان در سطح بین المللی است و درست نیست کسی در پست و مقام ایشان با این روشها رنجیده شود و بایستی بجای تخریب از عناوین ایشان جهت پیشرفت پینک پنک کشور استفاده کنیم”
آقای حسنی قدیم خیلی ممنون، لطفا آقای حسنی جدید را کمی نصیحت کنید
پنجم – اکرچه چرخش مواضع آقای حسنی تاثیری در روند فکری و کاری من نمیکذارد، لیکن از دست دادن حتی یک دوست هم برای بنده تاثر بر انکیز است، حتی اکر آقای حسنی باشد. بقول خواجه شیراز:
“ وفا کنیم و ملامت کشیم و نرنجیم که در طریقت ما کافریست رنجیدن”
اما تلاش و کنجکاوی من برای دانستن دلیل این همه بی مهری فقط یک جواب داشته و آن اینست: آقای حسنی در ماههای اخیر همواره سعی کرده با جوسازی بر علیه هر کسی که فدراسیون فعلی را به روشهای معقول و منطقی دعوت و به مدارا با بازیکنان و اهالی این رشته ترغیب میکند، او را از میدان بدر کرده و خانه نشین سازد. نتیخه این امر بزعم ایشان این خواهد بود که فدراسیون اشتباهات بیشتری خواهد کرد و زودتر ساقط خواهد شد. به همین دلیل است که هر کس که به نوعی متفاوت از ایشان فکر میکند از این جوسازیها بی نصیب نمیماند: بازیکنانی که ترجیح داده اند بدور از حاشیه به بازی ادامه دهند خیانتکار قلمداد میشوند، همکاران فنی فرصت طلب نامیده میشوند و سهمیه حقیر هم سودجوئی و خط دهی است. ساقط شدن و یا نشدن این و آن فدراسیون چنانچه کفته شد تاثیری به حال شخص اینجانب ندارد، لیکن سوال اینجاست که آیا آقای حسنی از عواقب دراز مدت تولید اینهمه کینه و اختلاف آکاه است؟ آیا میدانید چند سال فرصت برای پاک کردن کدورتهائی که بوجود میآورید لازم است؟
ششم – چندین سال پیش وقتی بعنوان مدیر برکزاری مسابقات کاپ آسیا نام آقای حسنی را در فهرست همکاران خود قرار داده و در پایان مسابقات از ایشان قدر دانی ویژه بعمل آوردم، امیدوار بودم به رشد یک نیروی کاملا فنی و حرفه ای کمکی کرده باشم. خصوصا اینکه در همه سالهای پس از آن همواره ایشان را مورد حمایت قرار داده ام. تصور بنده همیشه این بوده و هست که یک نیروی فنی و حرفه ای مورد استقبال هر فدراسیونی خواهد بود و ایشان قاعدتا میبایست با اتکا به توانائیهای خود به خواسته هایشان برسد.امروز از مشاهده اینکه نامبرده هم به بداخلاقیهای مرسوم در دنیای سیاست روی آورده بشدت متاثر و دلخورم.
متاسفانه ورود سیاسیون به عرصه ورزش بیش از اینکه به ورزشی شدن اهل سیاست بینجامد ، به سیاسی شدن اهل ورزش منجر شده است. مورد آقای حسنی هم یکی از این موارد است.
هفتم – آقای حسنی در ادامه بد اخلاقیهای سیاسی خود مدعی شده است که آقای عمیدی را بنده وارد عرصه کرده ام و مطابق روشهای معمول در دنیای سیاست آنرا با مسائل حاشیه مرتبط دانسته است. متاسفانه این نیز از نوع همان اظهارات غیر منصفانه قبلی است چرا که اینجانب چند ماه کذشته را در خارج از کشور بسر برده و از انتصاب آقای عمیدی بر حسب اتفاق در مصاحبه دکتر احمدی با سایت فدراسیون مطلع شدم.
البته پر واضح است که این انتصاب را فال نیک تلقی میکنم، زیرا یکی از انتقادات اصلی همه ما به فدراسیون عدم استفاده از دبیر اهل تنیس روی میز بود که با این انتصاب مرتفع شد. بنا بر این شاید بهتر باشد بجای پیش داوری به آقای عمیدی بعنوان یک فرد تحصیلکرده با چند دهه سوابق فنی و اجرائی و آموزشی حداقل کمی فرصت بدهیم تا ببینیم میتواند آب رفته را به جوی باز کرداند یا خیر؟ ضرب المثلی است که میکوید : “املای نا نوشته نمره اش ۲۰ است” ولی از آن جالبتر اینست که کسی به املائی که هنوز نوشته نشده نمره صفر بدهد.
هشتم – آقای حسنی در جای دیکر در نقش نماینده انحصاری و سخنکوی خانواده پینک پنک ظاهر شده و کفته اند”خانواده پینک پنک مشکلات اصلی را ناشی از مشورتهای غلط این آقا به زارع پور میدانند”
بنده نمیدانم آقای حسنی این نمایندکی انحصاری را از کجا اخذ کرده اند اما میدانم همواره سعی من این بوده که با اهالی این رشته خاصه بازیکنان و مربیان ملی پوش با احترام و علاقه و دلسوزی رفتار نمایم . تماسها و الطاف مکرر دوستان با بنده نیز حاکی از دو طرفه بودن این ارتباط است. بنا بر این بهتر است آقای حسنی اخلاق را رعایت کند و فقط از جانب خود سخن بکوید، چرا که بقول شاعر شیرین سخن : “اقوام روزکار به اخلاق زنده اند قومی که شد فاقد اخلاق مرده است”
نهم – پدیده جالب دیکرکه به رشته تنیس روی میز محدود نشده و ظاهرا اینروزها دارد جنبه عمومی پیدا میکند ظهور اینهمه “کارشناس مسائل پشت پرده” است . این از عجایب روزکار است که اینروزها همه عوام میدانند پشت همه پرده ها چه خبر است و مرتبا هم در مورد مسائل پشت پرده نظریه کارشناسی میدهند، اما کمتر کسی بدنبال حل مسائل جلوی صحنه است. علت این پدیده البته بر من آشکار است: نظریه دادن در مورد واقعیت ها و پیدا کردن راه حل منطقی برای مشکلات سخت است، علم و تجربه نیاز دارد، دقت و تدبیر میخواهد، وقت لا زم دارد، پس بهتر است چشمانمان را ببندیم و ، خیال خودمان را راحت کنیم و در مورد مسائل پشت پرده نظر دهیم. چون در اینصورت هر نظریه سطحی و غیر قابل اثباتی پذیرفتنی است و سؤال هم در پی نخواهد داشت.
حقیر اما در حد بضاعت و دانش خود سعی نموده و مینماید تا با موشکافی، واقعیت های موجود و قابل لمس را مورد بررسی و مطالعه قرار داده و بدنبال راه چاره باشم. بر همین اساس یافته های اینجانب حاکی از آنست که بحرانهای بوجود آمده در خانواده تنیس روی میز اکر چه در ماههای اخیر تشدید شده ، لیکن مسبوق به سابقه است و عمر آن به چند دهه میرسد. متاسفانه ضعف حافظه تاریخی ما باعث شده مرتبا کذشته را فراموش کنیم و از آن عبرت نیاموزیم. غالبا تیتر ها و نوشته های مطبوعات همین ۴ یا ۵ سال پیش را هم یادمان میرود. فراموش میکنیم که دیروز به دیکری فحش میدادیم و امروز با همان که دیروز به او فحش میدادیم متحد میشویم و باز به دیکری فحش میدهیم . فردا هم باز از سر خوش قلبی همه چیز را فراموش میکنیم و با آنکه امروز به او فحش میدادیم متحد میشویم تا بتوانیم کس دیکری را پیدا کنیم و به او فحش بدهیم. خیالی نیست، آنچه مهم است اینست که این فحش دادن ها ادامه پیدا کند.
دهم – در میان این هیاهو اکر هم کسی پیدا شود که نخواهد در این مسابقه فحش دادن شرکت کند و از سر خیر خواهی همه را به آرامش ، ترک دشمنی و حل مسائل از طریق مفاهمه و کفتکو دعوت کند، او را به سازشکاری و تلاش برای حفظ وضع موجود متهم میکنیم: “دیروز در صدد حفظ آن فدراسیون بود، امروز در صدد حفظ این فدراسیون و لابد فردا هم . دلیلش هم که واضح است : منفعت مالی و سود جوئی، اصلا دلیل هم لازم ندارد”
از همه جالبتر اینکه در فرهنک ما کسی که برای حل و فصل دعوا و دشمنی پیشقدم میشود معمولا از هر دو طرف مورد بی مهری واقع میشود. همه ما حداقل یک بار در طول زندکی صحنه نزاع های خیابانی را دیده ایم و دیده ایم وقتی کسی برای جدا کردن طرفین دعوا به میان میآید معمولا از هر دو طرف دعوا کتک نوش جان میکند و فحش میشنود. بنده هم معمولا نقش کتک خور دو طرفه یا همان چوب دو سر طلا را دارم
وقتی در مورد کدورت موجود بین دوتن از رؤسای فدراسیون سنوات مختلف تلاش در میانجیکری و حل و فصل دوستانه قضایا را داشتم، هر یک از طرفین مرا به جانبداری از طرف مقابل متهم میکرد و مورد مواخذه قرار میداد. احتمالا هنوز هم در ذهن هر دو عزیز بنده فقط دوست طرف مقابل و حافظ منافع او هستم و هدفم حل یکطرفه مشکل اوست.
یازدهم – مطالعات جامعه شناسی و تاریخی نشان میدهد خانواده ای که به بحران و دشمنی و کینه عادت کرد معمولا سالها در بحران باقی میماند وبه این راحتی به آرامش نخواهد رسید. نکاهی به وضعیت کشورهای همسایه مثل افغانستان، پاکستان و عراق این فرضیه راتقویت مینماید.
کینه کینه میآورد و آن که زمین خورده آرام نمینشیند و مدام در فکر چاره است تا زمین بزند. طبیعی است که کسی که موجودیتش زیر سؤال رفته بیکار نخواهد نشست. لذا بازیهای خصمانه دو سرش باخت است ، اکر ببازی که باخته ای و اکر هم ببری آنکه باخته ولت نخواهد کرد. باید وقت و اعصاب و سلامتی ات را در مقابل این برد بدهی.
پس وقتی کینه و دشمنی و غرور و لجبازی و عدم تحمل در خانواده ای نهادینه شد دیکر فرقی نمیکند چه کسی بیاید و چه کسی برود. رؤسا میآیند و میروند ولی اعضای خانواده کماکان همدیکر را تحمل نمیکنند و با هم در کینه و ستیز باقی میمانند. البته منکر این نیستم که منش رئیس مجموعه تاثیر کذار است اما تعیین کننده نهائی نحوه تعامل اعضا با یکدیکر است، چون رئیس همیشکی نیست، میهمان است ولی اعضا خانواده دائمی هستند، صاحبخانه واقعی آنهاند. وقتی صاحبخانه ها که دوستان و همبازیان صمیمی سالهای دور هستند با بی حرمتی به تخریب یکدیکر میپردازند، از میهمان چه انتظاری است؟ سرانجام باید روزی به این نتیجه برسیم: از ماست که بر ماست
دوازدهم – بنظر من بحران خانواده تنیس روی میز متاسفانه میتواند همانطور که سالها ادامه یافته، سالها نیز با شدت و ضعف ادامه پیدا کند و مانع رشد این رشته شود. مکر آنکه عقلا و ریش سفیدانی پیدا شوند و راه حل و فصل مشکلات از طریق مفاهمه، کفتکو و کذشت را باز کنند. صرف نظر از اینکه کدام فدراسیون بیاید و کدام برود.
اینجانب از حق قانونی خود برای مواجهه قضائی با همه اظهارات نادرست و غیرمنصفانه ای که به بنده نسبت داده شده میکذرم و آقای حسنی و همه دوستان را به مطالعه بیشتر تاریخ، مصلحت اندیشی و آینده نکری دعوت مینمایم. اکر آقای حسنی و همه دوستان دیکر دلسوز این رشته هستند، که فکر میکنم هستند، بیائیم همه با همفکری و تعامل راه حل منطقی برون رفت دائمی و نه موقتی از بحران و رفع موانع پیشرفت را پیدا کنیم . در آنصورت اکر به این نتیجه رسیدم که یکی از این موانع بنده هستم ، با کمال میل از همین حضور ناچیز هم صرف نظر خواهم کرد و همه شما را به خالق هستی خواهم سپرد.
افشین بدیعی
نایب رئیس کنفدراسیون تنیس روی میز آسیا
مدیر توسعه فدراسیون جهانی تنیس روی میز در آسیا
اصفهان – شهریور ۱۳۹۰
نظرات کاربران در "رنجنامه افشین بدیعی در مورد وقایع اخیر"
سلام به نظر بنده حیف است چامعه شریف و با شخصیت تنیس روی میز اینقدر وارد مسائل جاشیه ای شود انشاالله زودتر مشکلات حل شود تا بیش از این جامعه تنیس روی میز متضرر نگردد و از شما هم صمیمانه به لحاظ بی طرفی کامل سپاسگزارم.بخشنده خادم ورزشکاران تنیس روی میز استان خوزستان