فرض کنیم در این ماه مبارک که ماه رحمت و گذشت و مهربانی است همه خانواده تنیس روی میز در فدراسیون به دور هم جمع شده ایم! خوب حالا لطفا این تصور را در ذهن خود تجسم کنید: چشمان خود را ببندید و روزی را تصور کنید که هر آنچه در مورد اطرافیانتان به دیگران…
فرض کنیم در این ماه مبارک که ماه رحمت و گذشت و مهربانی است همه خانواده تنیس روی میز در فدراسیون به دور هم جمع شده ایم!
خوب حالا لطفا این تصور را در ذهن خود تجسم کنید:
چشمان خود را ببندید و روزی را تصور کنید که هر آنچه در مورد اطرافیانتان به دیگران گفتهاید به گوششان برسد، یا هر آنچه که در مورد آنها از ذهنتان گذشته، برایشان برملا شود، روزی که پردهها برافتد و رنگ رخسار و سرِّ درون همه آدمها یکی شود…حق دارید که وحشتزده چشمانتان را باز کنید و از مرور چنین کابوسی صرف نظر کنید! باید وحشتناک باشد، حتی تصورش هم رعشه بر اندام آدمی میاندازد، بعید است در هیچ کجای دنیا این همه تفاوت میان رفتار ظاهری آدمها و منویات درونیشان، وجود داشته باشد.
بررسی رفتارهای فردی و فرایندهای رفتاری جمعی در سطح تنیس روی میز فعلی کشور – از سطوح خرد همچون آنچه ذکرش رفت گرفته تا سطوح کلانتر- نشان میدهد که مدتهاست به دلایل متعدد فرهنگی، سیاسی، وکمی هم سرایت تاریخی و حتی جغرافیایی، سطحی از رفتارهای دوگانه و تزویر در لایههای مختلف جامعه این رشته نهادینه شده و بر این اساس، بسیاری از روابط میانفردی انسانهای درون جامعه شکل گرفته است. مظاهر و مصادیق این آسیب مهم فرهنگی، به قدری در رفتارهای روزمره بسیاری از ما مشهود است، که انکار آن اگر هم غیرممکن نباشد، قطعاً بیهوده به نظر میرسد.
کافی است کمی به اتفاقاتی که هر روز با آنها دست به گریبانیم، فکر کنیم، هر کداممان به فراخور موقعیتی که داریم، بیتردید موارد متعددی از حوادثی را که حاکی از دورویی و ظاهرسازی اطرافیانمان بوده را به یاد میآوریم. فراتر از آن اگر فقط کمی با خودمان صادق باشیم، قطعاً موارد متعددی را که خودمان رفتاری دوگانه از خود بروز دادهایم را هم به یاد خواهیم آورد.
آقایان و مسئولین ولله این مکانیسم فرهنگی آسیبهای شوم و بنیانکن فراوانی را به دنبال دارد، آسیبهایی که از فرط فراگیری، اثباتشان نیازی به پافشاری ندارد؛ در رشته ای که رفتارهای دوگانه، اینچنین در تار و پودش ریشه دوانده، آدمها خودبهخود به سمت دروغ هل داده میشوند که نفاق و دورویی، پیشینه دروغ است.
در چنین رشته پاکی «اعتماد» روزبهروز نحیفتر شده و «بدبینی» به سکه رایج مُلک تبدیل میشود. «صداقت» همچون گوهری نایاب میشود، «دروغ» همه سطوح زندگی آدمها را در مینوردد و «خیانت» بنیان بسیاری از روابط را برباد میدهد. همیشه چیزی برای پنهان کردن وجود دارد، حتی در صمیمانهترین روابط. صراحت حلقه مفقوده روابط انسانی در تنیس روی میز است و خالهزنکبازی، دوبههمزنی و این دست رفتارهای تهوعآور بخش مهمی از مناسبات میان آدمها را تشکیل میدهد.
دررشته ای که رابطهاش با اعتماد، چیزی در حد رابطه «جن و بسمالله» باشد، بنیان بسیاری از افراد از حیث سستی به لانه عنکبوت پهلو میزند، در چنین رشته ای است که درگیری و تنش روز به روز بیشتر میشود و آمارها وحشتناکتر و تکاندهندهتر از همیشه.حذف در حد بینهایت ریزش ها نامحدود وورود غیر متخصصها فراوان وتا دلت بخواهد!
بی انگیزگی وناامیدی در این رشته از دیگر پیامدهای مهم دورویی است، جایی که تزویر در آن رخنه کند، بازار «دور خوردن» و «بازی خوردن» رونق پیدا میکند و به همین اعتبار عصبیت و افسردگی همهگیر شده و این رشته چهرهای غیر جذاب و ناپایدار وهمچنین تنشهای دائمی و… پیدا میکند.
نظرسنجی غیرخصوصی در چنین خانواده ای، شوخی مضحکی را میماند که اتکا به نتایجش، فقط از افراد سادهلوح سر میزند. در جایی که آنچه در ذهن افراد میگذرد، با آنچه که به زبان میآورند، هیچ مطابقتی ندارد، ممکن است مخفی نبودن آراء رایدهندگان، نتایج یک رایگیری-در سطوح مختلف- را از زمین تا آسمان تغییر دهد. به همین اعتبار در چنین رشته ای، تحلیل کنشهای جمعی سخت و پیشبینی نتایج این کنشها تقریباً غیرممکن میشود، نتایجی که در بسیاری از مواقع-از جمله در خیلی از انتخابات و اتفاقات-، حیرت صاحب نظران واقعی این رشته را بر میانگیزد و معادلات را بر هم میزند.
آسیبهای منتج از تزویر و دورویی، به مواردی که ذکرش رفت، منحصر نیست، اما مهمتر از همه این آسیبها و مصائب، رویکردی است که ما نسبت به آنها داریم، مقدمه حل مشکلات، پذیرش وجود آنهاست و درد اینجاست که چنین پذیرشی در قاموس بسیاری از ما نمیگنجد.
اینجا ویروس مُسری انکار وپرونده سازی و شک و تردید گریبان خیلیها را گرفته و انرژی آدمها بیش از آنکه صرف حل مشکلات و رفع نارساییها وپیشرفت واقعی این رشته مظلوم شود، در مسیر انکار وحذف و تفرقه هزینه میشود، همین روحیه است که به بسیاری از سطوح کلان مدیریتی کشور نیز سرایت کرده و خیلی از مسئولان ومدیران ورزشی، در مواجهه با انتقادات و کاستیها، آنها را از اساس انکار و تکذیب میکنند، از همین رو، از آنجا نقد معمولاً «درد» دارد و فراتر از آن همه ما به نقد دیگران عادت کردهایم و میانهای با خودانتقادی نداریم، ممکن است انتقاد از روحیه دورویی و تزویر ما نیز مثل خیلی از نقدهایی که به خلقیاتمان وارد است، با دیوار بلند حاشا مواجه و انکار شود.(بطور مثال:نقد کردن ما به قیمت از بین بردن روح و روان بازیکن من می شود)
اما متاسفانه وجوه غمانگیز و سیاهیهای ناشی از دورویی آدمها، به قدری در سطح این رشته خصوصا در سطوح بالاتر فراگیر شده که انکار دردی از هیچ کس دوا نمیکند، بپذیریم یا نپذیریم، این روزها دیوار بیاعتمادی میان آدمها رشته تنیس روی میز، بلندتر از همیشه است و متاسفانه این رشته پر است از آدمهایی هر روز تنهاتر میشوند و چه چیزی دردناکتر از اینکه آدمها تنها باشند، آنهم در میان انبوهی از خلق که همه ادعای دوستی میکنند اما آداب آن را به جای نمیآورند.
آقایان ؛خانمها ؛خانوده شریف و بزرگوار تنیس روی میز کشور بیشتر رعایت کرده و بهتر باشیم!