روزی پادشاهی با وزیرانش پی شکار به جنگل رفته بودند پادشاه بدنبال شکار آهویی از سایرین جدا شد و تا غروب و تاریکی شب نتوانست همراهان خود را پیدا کند از این رو خسته و کوفته به یک پیر مرد تنها، که در کلبه محقرانه خود زندگی میکرد برخورد کرد. تنها چیزی که پیر مرد از آن دنیا داشت ، بزی بود که با شیر آن بز روزگار را سپری می کرد و لذا از آنجاییکه مهمان ناخوانده ای برایش آمده بود و ابدا او را ندیده بود و نمی شناخت ، تنها سرمایه زندگی خویش که همانا آن بز بود را برایش قربانی کرد و از مهمانش پذیرایی کرده و صبح به هنگام خداحافظی ، پادشاه به آن پیر مرد گفت که اگر به شهر آمدی به فلان آدرس ، که در واقع آدرس کاخ آن پادشاه بود سری بزند.از قضا بعد از مدتی پیر مرد به شهر رفت و به آن آدرس رسید . وقتی سراغ آن مرد (پادشاه) را از دربان گرفت ، به گوش پادشاه رسید و پادشاه فورا دستور داد تمام وزرایش در سالنی جمع شدند و پیر مرد را به آن سالن بردند. پیر مرد تازه فهمید که آن شب در حقیقت ناآگاهانه از پادشاه عادل پذیرایی کرده است . بنابراین پادشاه به وزرایش داستان گم شدنش در آن شب ،و اینکه سر از مهمانی این پیر مرد در آمده و آن پیر مرد تمام سرمایه اش را برای پادشاه خرج کرده، بدون اینکه او را بشناسد، تعریف کرد. پادشاه رو به وزرایش کرد و گفت پاداش این پیر مرد در مقابل کاری که آن شب برای مهمانش انجام داده چیست؟ هر یک از وزرا نظری دادند. یکی گفت تعداد هزار راس دام به او بدهید.یکی گفت چند هکتار زمین زراعتی به او بدهید.یکی گفت ده هزار سکه طلا و یکی گفت چند عمارت رفیع و یکی گفت شغلی در دربار پادشاه، و ….پادشاه به وزرایش گفت : اگر تمام پیشنهادهایی را که دادید یکجا به ایشان تقدیم کنم باز هم در برابر کاری که ایشان در آن شب برای مهمانش انجام داده بسیار ناچیز است چون توان و دارایی من باز هم بیش از اینهاست ولی او تمام امید زندگیش را برای من صرف کرد. تنها چیزی که من میتوانم برای ایشان جبران کنم، تحویل دادن مقام پادشاهی و تاج و تختم به این پیر مرد است که در آن صورت ارزش کارمان با هم برابر می شود.لذا (البته بلا تشبیه است)ارزش شهادت و ولایت سید الشهدا(ع)بقدری عظیم است که فقط مقام خدایی میتواند جبران پاداش آقا امام حسین (ع) باشد چون امام حسین (ع) با تمام وجود از تمام زندگی و هست و نیست خود گذشت. و لذا چون مقام خدایی مختص ذات مقدس پروردگار است ، این اجازه به سید الشهدا(ع)از طرف پروردگار داده شده که هر تعداد از انسانهای روی زمین (و لو همه انسانها) را که می خواهد شفاعت نماید و خوشا به حال شهدا که با تقدیم جانشان در راه آقایشان به مقام شفاعت آن امام همام رسیدند بخصوص شهدای (تصاویر فوق) که آشکارا این پیام را به ما می رساند که شاید تنها سرمایه این خانواده فقیر ولی بلند مرتبه هستند.خداوند سایه خانواده شهدا را از سر ملت و مملکتمان کوتاه نکند. بی شک خونهای پاک ریخته شده این شهدای عزیزمان است که کشورمان را بیمه کرده است. دعای بازماندگان این بزرگواران است که باعث شده گزندی به این مملکت وارد نشود.به حرمت این عزیزان است که خداوند تبارک و تعالی ، حافظ مملکت و دین ماست و انشاالله این لیاقت را داشته باشیم که آیین شهدا را پاس بداریم.روایت است که تمام انسانهای زاهد و متقی که از دنیا می روند هرگز حاضر نمی شوند دوباره به دنیا برگردند جز شهدا که حاضرند هزار بار به دنیا برگردند و هر بار در راه پاسداری از دین خدا، شهید شوند.
آیا می توانیم تصور کنیم که برای فرزندانمان کوچکترین مشکل جسمی پیش آمده باشد؟ اگر خدای ناکرده پیش آید چگونه با آن کنار می آییم؟ آیا می توانیم تصورکنیم سالها در دل این پدر و مادر چه گذشته است؟ خداوند در عوض ، صبر و پاداش آن را به آنان عطا خواهد نمود.
از کلبه بی رونق این دوبزرگوار مشخص است که ما انسانها ، موجوداتی هستیم قدر نشناس. آنها دارایی خود را برای حفظ این نظام مقدس داده اند. همان نظامی که ما در سایه ی آن با امنیت درحال زندگی هستیم. ما برای آنها چه کرده ایم. جای بسی تاسف است واقعا. کجایند مسیولینی که سخت ترین کارشان ، بلند کردن خودکار و امر و نهی دیگران است. اگر این خانواده ها نبودند که شما باید بدونبال بازخواست حق نوامیس خود می بودید. اگر اینها نبودند که شما به نان شبتان محتاج بودید…
انشاالله به حق این ماه مبارک ، خداوند همه ی ما را به راه راست هدایت کند
روزی پادشاهی با وزیرانش پی شکار به جنگل رفته بودند پادشاه بدنبال شکار آهویی از سایرین جدا شد و تا غروب و تاریکی شب نتوانست همراهان خود را پیدا کند از این رو خسته و کوفته به یک پیر مرد تنها، که در کلبه محقرانه خود زندگی میکرد برخورد کرد. تنها چیزی که پیر مرد از آن دنیا داشت ، بزی بود که با شیر آن بز روزگار را سپری می کرد و لذا از آنجاییکه مهمان ناخوانده ای برایش آمده بود و ابدا او را ندیده بود و نمی شناخت ، تنها سرمایه زندگی خویش که همانا آن بز بود را برایش قربانی کرد و از مهمانش پذیرایی کرده و صبح به هنگام خداحافظی ، پادشاه به آن پیر مرد گفت که اگر به شهر آمدی به فلان آدرس ، که در واقع آدرس کاخ آن پادشاه بود سری بزند.از قضا بعد از مدتی پیر مرد به شهر رفت و به آن آدرس رسید . وقتی سراغ آن مرد (پادشاه) را از دربان گرفت ، به گوش پادشاه رسید و پادشاه فورا دستور داد تمام وزرایش در سالنی جمع شدند و پیر مرد را به آن سالن بردند. پیر مرد تازه فهمید که آن شب در حقیقت ناآگاهانه از پادشاه عادل پذیرایی کرده است . بنابراین پادشاه به وزرایش داستان گم شدنش در آن شب ،و اینکه سر از مهمانی این پیر مرد در آمده و آن پیر مرد تمام سرمایه اش را برای پادشاه خرج کرده، بدون اینکه او را بشناسد، تعریف کرد. پادشاه رو به وزرایش کرد و گفت پاداش این پیر مرد در مقابل کاری که آن شب برای مهمانش انجام داده چیست؟ هر یک از وزرا نظری دادند. یکی گفت تعداد هزار راس دام به او بدهید.یکی گفت چند هکتار زمین زراعتی به او بدهید.یکی گفت ده هزار سکه طلا و یکی گفت چند عمارت رفیع و یکی گفت شغلی در دربار پادشاه، و ….پادشاه به وزرایش گفت : اگر تمام پیشنهادهایی را که دادید یکجا به ایشان تقدیم کنم باز هم در برابر کاری که ایشان در آن شب برای مهمانش انجام داده بسیار ناچیز است چون توان و دارایی من باز هم بیش از اینهاست ولی او تمام امید زندگیش را برای من صرف کرد. تنها چیزی که من میتوانم برای ایشان جبران کنم، تحویل دادن مقام پادشاهی و تاج و تختم به این پیر مرد است که در آن صورت ارزش کارمان با هم برابر می شود.لذا (البته بلا تشبیه است)ارزش شهادت و ولایت سید الشهدا(ع)بقدری عظیم است که فقط مقام خدایی میتواند جبران پاداش آقا امام حسین (ع) باشد چون امام حسین (ع) با تمام وجود از تمام زندگی و هست و نیست خود گذشت. و لذا چون مقام خدایی مختص ذات مقدس پروردگار است ، این اجازه به سید الشهدا(ع)از طرف پروردگار داده شده که هر تعداد از انسانهای روی زمین (و لو همه انسانها) را که می خواهد شفاعت نماید و خوشا به حال شهدا که با تقدیم جانشان در راه آقایشان به مقام شفاعت آن امام همام رسیدند بخصوص شهدای (تصاویر فوق) که آشکارا این پیام را به ما می رساند که شاید تنها سرمایه این خانواده فقیر ولی بلند مرتبه هستند.خداوند سایه خانواده شهدا را از سر ملت و مملکتمان کوتاه نکند. بی شک خونهای پاک ریخته شده این شهدای عزیزمان است که کشورمان را بیمه کرده است. دعای بازماندگان این بزرگواران است که باعث شده گزندی به این مملکت وارد نشود.به حرمت این عزیزان است که خداوند تبارک و تعالی ، حافظ مملکت و دین ماست و انشاالله این لیاقت را داشته باشیم که آیین شهدا را پاس بداریم.روایت است که تمام انسانهای زاهد و متقی که از دنیا می روند هرگز حاضر نمی شوند دوباره به دنیا برگردند جز شهدا که حاضرند هزار بار به دنیا برگردند و هر بار در راه پاسداری از دین خدا، شهید شوند.
آیا می توانیم تصور کنیم که برای فرزندانمان کوچکترین مشکل جسمی پیش آمده باشد؟ اگر خدای ناکرده پیش آید چگونه با آن کنار می آییم؟ آیا می توانیم تصورکنیم سالها در دل این پدر و مادر چه گذشته است؟ خداوند در عوض ، صبر و پاداش آن را به آنان عطا خواهد نمود.
از کلبه بی رونق این دوبزرگوار مشخص است که ما انسانها ، موجوداتی هستیم قدر نشناس. آنها دارایی خود را برای حفظ این نظام مقدس داده اند. همان نظامی که ما در سایه ی آن با امنیت درحال زندگی هستیم. ما برای آنها چه کرده ایم. جای بسی تاسف است واقعا. کجایند مسیولینی که سخت ترین کارشان ، بلند کردن خودکار و امر و نهی دیگران است. اگر این خانواده ها نبودند که شما باید بدونبال بازخواست حق نوامیس خود می بودید. اگر اینها نبودند که شما به نان شبتان محتاج بودید…
انشاالله به حق این ماه مبارک ، خداوند همه ی ما را به راه راست هدایت کند
با سلام و عزض ادب.چند روزی است می خواهم در این رابطه ابراز احساساتی داشته باشم ولی ناتوانم جمله ای را که شایسته این بزرگواران باشد.با تشکر.